آن قبل از فتوحات اسلامى اندكى از اين آثار به مكه و ديگر ولايات شبه جزيره به جهت راه
ارتباطى ميان شرق و غرب وارد شده بود،از باب نمونه وجود نقاشيها و پيكره ها در خانه كعبه
و ديگر نقاط شبه جزيره بود كه چون بت پرستيده مى شدند (3) .و مقامى در حد نقاشى و پيكره
در اديان اساطيرى داشتند كه با ظهور اسلام همه منسوخ گشتند.بعضى از هنرها نيز در نزد
عرب جاهلى ريشه محكمى داشت نظيرشعر،كه صورت يا روح و معنى آن مورد تعرض قرآن
قرار گرفت.همه اين هنرهاهنگامى كه با روح اسلامى مواجه شدند احساس بيگانگى را در
وجود متفكران اسلامى برانگيختند.پس از فتوحات صدر اسلام،هنگامى كه جامعه دينى
آرامش درونى و بيرونى مى يافت در محيط شهرى به تدريج به جاى توجه به سرچشمه فياض
روح اسلامى،هنربيگانه اى كه محيطى كما بيش يونانى-رومى داشت-كه اندكى با نفوذ
مسيحيت تغييرصورت داده بود-در حكم ماده هنر اسلامى قرار گرفت (4) .ذوق اسلامى در
مواجه باكليساى عظيم بيزانس كه از عنصر نور و تاريكى و ايكونها بهره مى گرفت وجهه
همتش رامصروف تجربيات جديد هنرى با بهره گيرى از عناصر معمارى بيزانس و ايران نمود
و درقلمرو شعر،موسيقى،نقاشى و صنايع مستظرفه از مواد بيزانسى و ايرانى نيز فراتر رفت
وبه خاور دور نيز متوجه گرديد.بدينسان تفكر و تاريخ هنرى جهان قبل از اسلام به مثابه ماده
براى صورت نوعى عالم اسلام درآمد.صورت نوعى هنر اسلامى ذيل مظهريت اسم الله اكبر از
يكسو از وحى و كلمات قدسى و نگاه معنوى پيامبرانه به عالم متاثر مى شدو از سوى ديگر از
تركيب ابداعى و حضور تخيلى در ساحت قصص (5) بهره مند مى شد.
فصل دوم: شمه اى از تفكر و تاريخ هنرى جهان قبل از اسلام
ماده هنر اسلامى
امپراتورى روم در سالهاى 395 و 410 پس از انشقاق و سقوط امپراتورى روم غربى منحصر بهروم شرقى يعنى امپراتورى بيزانس گرديد و وارث هنر بخش شرقى يعنى وجه يونانى مآب
هنر رومى شد و سپس با تصرفات و تحولاتى هنر خاص مسيحى بيزانس را ايجاد كرد.اين هنر
در عصر يوستينيانوس به اوج خود رسيد
.از ميان بناهاى اين عصر وبزرگترين جلوه هاى
Hagia Sophia به معنى حكمت
هنرى بيزانس كليساى معروف «اياصوفيه »(به يونانى
مقدس)را مى توان نام برد كه يكى از برجسته ترين يادگارهاى فن معمارى است(اين كليسا
پس از فتح قسطنطنيه از سوى مسلمانان عثمانى به مسجد تبديل شد) (6) .اين كليسا و
كليساهاى نظير آن در حقيقت جامع همه هنرهاى مسيحى درامپراتورى بيزانس بود.