تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
منبر از ابتدا شكل بخصوصى پيدا كرد و همين شكل در تكامل بعديش كاملا تعيين
كننده بود،دو جانب مثلثى با پله ها و بعدا نوعى سايبان هلالى شكل بر بالاى آن زده شد و
درى در برابر پايين ترين پله تعبيه گرديد.قديمترين نوع منبر به روايتى در مسجد«سيدى
عقبه »قرار دارد و با وجود آنكه در عصر عباسيان از بغداد به مسجد قيروان هديه گرديد ولى از
كنده كاريهاى روى آن هنوز به خوبى مى توان تاثير دوره امويان را باز شناخت.طرحهايى از
نباتات كه به وسيله پيچكهاى نباتى احاطه شده نشاندهنده طرحهايى هندسى است.تعداد طرحهاى گره اى و نرده اى كه در اينجا به كار رفته به قدرى زياد است كه به آن
حالتى حيرت آور مى دهد.حالت فوق منحصر به منابر عصر اموى نمى شود بلكه همه اشياء
وظروف و جلد كتب از اين نقوش پر مى شود.صندوقهاى از جنس عاج با منت كاريها
وكتيبه ها و كاشيها همه چنين حالتى دارند.سفالكارى و به كارگيرى ظروف شيشه اى كه
دردوره عباسى رواج مى يابد از جهاتى مربوط به تحريم استفاده از ظروف طلا و نقره براى غذا
و وضو است.در اين دوره ظروف با نقشهاى متعدد،زيبايى بسيارى پيداكرده اند (15) .كاشيكارى با طرحهايى از نقوش حيوانات و انسان و بعضى از اشكال تزيينى ازديگر صنايع
مستظرفه وابسته به معمارى اين عصر است.حكاكى و قلمزنى سطحى برروى بشقابها و
سطلها و قنديلها و ماهى تابه ها با طرحهاى حيوانات،ساقى،شاهين،و سواران كه بعضا از
طرحهايى با صور مقدسين دين مسيحى در تمدن اسلامى عصر فاطمى ساخته مى شد،
برجسته ترين صنايع مستظرفه زمان به شمارمى آمده اند.ساختن تنگها و ديگر وسايل
شيشه اى و صنايع نساجى نيز چنين اهميتى داشته اند.نقوش برجسته محرابها همسان با ديگر نقوشى است كه در صنايع چوب و فلز و شيشه و چرم
و پارچه و غيره به كار گرفته مى شود.از اين لحاظ مرزى ميان هنر دينى(شايد بتوان شعر،
معمارى مساجد،خوشنويسى و تذهيب قرآن را به اين نام تعبير كرد)و غير دينى وجود ندارد
نقشها و صور تزيينى در همه بناها و اشياء مشابه است و هيچكدام در مرتبه دينى و تقديس
نيستند(ضمن اينكه مرتبه اى روحانى دارند)و همان طورى كه گفتيم اسلام چون مسيحيت و
ديگر اديان و اساطير،هنر را رسما در مرتبه دين و به عنوان شارح مستقيم و بيواسطه
اعتقادات دينى قرار نداد (16) ،تا آنجا كه آثار هنرى به تدريج مورد پرستش قرار گيرد،اما اين به
معنى فقدان روحانيت در هنرهاى اسلامى نيست.از همين روحانيت هنر در اسلام است كه بسيارى از هنرمندان(على الخصوص درصنايع)اهل
سير و سلوك بوده و آدابى معنوى را در صنايع اسلامى ايجاد كردند وبه همين جهت صوفيه
براى آنان آدابى معنوى پرداختند كه از معمارى گرفته تا چيت سازى را در بر مى گرفت و به
اين فنون روحانيتى عميق مى بخشيد.علاوه بر اين،اوضاع خاص حاكم بر هنرهاى مستظرفه
خود بر اين حالت مى افزود و آن عبارت از ريزه كاريهاى مندرج در كار صنايع بود.