تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی

محمد مددپور

نسخه متنی -صفحه : 161/ 56
نمايش فراداده

هنر زرتشتى-ايرانى

دومين هنرى كه اسلام در فتوحات خود با آن مواجه شد،هنر زرتشتى-ايرانى بود.

اين هنر در حقيقت هنرى تاليفى از هنرهاى مختلف بود.«خرابه هاى كاخ شاهى »درشوش و«تالار صد ستون كاخ تخت جمشيد»نشان مى دهد كه طرح معمارى «كاخ صدستون »از مصر، «كتيبه كمانداران »شوش از آشور و ساختمان كاخ تخت جمشيد بر فرازسكوهاى وسيع و تزئين آن با كنده كارى،از آسياى صغير گرفته شده است.و اين نوعى كامل از هنر اختلاطى است.

توين بى فيلسوف و مورخ معاصر انگليسى در فلسفه تاريخ خويش بحثى راتحت عنوان سنكرتيسم طرح كرده است.به عقيده او،سنكرتيسم(اختلاط و تاليف صورى فرهنگها)از علائم دوران پايانى و انحطاط فرهنگها و تمدنهاست.آنگاه كه فرهنگها روح خود را از دست داده،مورد تهاجم صور مختلف فرهنگى قرار مى گيرند،اين عصر فرا مى رسد.

در حقيقت در تمامى دوران تاليف و اختلاط كه دوره بحران است،حقيقت فرهنگهانيروى حياتى خويش را از دست مى دهند.(به تعبير علم الاسماء تاريخى،اسمى كه اين فرهنگها مظهر آنند متزلزل و در بحران است)و بدين ترتيب تهاجم فرهنگى به پايان مى رسد و عصر تدافع و تحجر فرهنگى فرا مى رسد،و اين عبارت است از عصر مسخ فرهنگها كه به آن اشاره رفت.

در اين دوران،اختلاط و التقاط سراغ فرهنگى كه ضعيف شده،مى آيد.بالنتيجه تركيب فرهنگها به وقوع مى پيوندد.فرهنگهايى كه باطنشان را از دست داده اند،نمى تواننددر برابر فرهنگهاى ديگر مقاومت كنند.از اين رو دچار اختلاط و التقاط فرهنگى مى شوند.

نمى توان گفت چنين فرهنگ و تمدنى از صورت نوعى كدام تاريخ و فرهنگ تبعيت مى كند، زيرا هيچ كدام از صورتها رسوخ در فرهنگ اختلاطى ندارد.يعنى فرهنگ صورت اصيل خود را از دست داده،ولى وجهى و صورتى متزلزل در آن مى تواند قويتراز صورتهاى متزلزل ديگر باشد.به عبارت ديگر اين عصر،عصر ظاهر پرستى و تظاهرفرهنگى است.در اينجا تفكر اصيل فراموش و عمل بى فكر و ذكر اصيل انگاشته مى شود.

از جمله فرهنگها و تمدنهايى كه چنين علائمى دارند،تمدن و فرهنگ زرتشتى ايرانى از عصر سلوكى تا ظهور اسلام است.در اين فرهنگ اختلاطى گرچه فرهنگ دينى و اساطيرى سبت به فرهنگ يونانى غلبه دارد اما اين به معنى نسبت عموم و خصوص مطلق نيست،بلكه تداخل(نسبت عموم و خصوص من وجه)دو فرهنگ اساطيرى ومتافيزيكى در ميان است،تا آنجا كه ايران اين عصر را چون بسيارى از مناطق متمدن،يونانى مآب مى نامند .اين اوضاع مقارن با دوره انتشار فرهنگ يونانى و تماميت تفكرنظرى يونانى و پيدايش و غلبه تفكر اختلاطى اسكندرانى است (8) .البته آغاز فرهنگ وهنر اختلاطى ايران به عصر هخامنشى برمى گردد.آثار معمارى باقيمانده از اين عصر،نشانگر اين است كه ايران محل برخورد فرهنگها و تمدنها و از آنجا هنر ايرانى مستجمع جميع هنرهاى مختلف اساطيرى آن عصر بوده است.اما هنوز يونانيت عصر متافيزيك سراغ ايرانيان نيامده بود.