تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی - نسخه متنی

محمد مددپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همان حقيقتى كه در دوران ما قبل يونانى شرق براى هندى و چينى و ژاپنى و كره اى متجلى
شده بود،در ايران و مصر و بين النهرين به وجهى ديگر از افق اساطيرى به روى بشرگشوده
مى شود.صورتهاى هندسى منقوش با بيان رمزى و سمبليك كه حكايت از«تفكرتنزيهى »ايران
اساطيرى دارد بيانگر تفاوت عرضى اين تجليات و انكشافات حقيقت است،و اين از مميزات
اساسى هنر ايران و وجوه تفاوت آن با هنر شرق آسياست كه بر«تفكر تشبيهى »مبتنى است،
و
از اين جهت به تفكر تنزيهى تر بين النهرين بيش از پيش نزديك مى شود.اما اين بدان معنى
نيست كه هنر ايران از تشبيهى كه به صورتهاى تجسمى برسد تهى باشد.صورت اهريمن و
اهورامزدا يكى در صورت حيوانى زشت و كريه و ديگرى در حالتى زيبا بيانگر تشبيهى است
كه مضامين اصلى هنرهاى اساطيرى ايران ازآغاز تا عصر هخامنشى را-و بعد از آن تا عصر
ساسانى با تغييراتى-به وجود آورده است.

علاوه بر موارد فوق در اين هنر سيطره عالم فوق طبيعت صورتها و چهره هاى طبيعى را نيز
تحويل به صور مثالى و خيالى كرده است،تا آنجا كه با چهره هاى عادى كاملامتفاوت مى شوند.
حتى حيوانات و نباتات كه به واقعيت نزديكترند حالتى غير طبيعى به خود مى گيرند و
بسيارى از مرغها و حيوانات به صور فوق طبيعى در مى آيند و واسطه زمين و آسمان
مى شوند.اساسا نقوش حيوانى در هنر اساطيرى جهات زمين را در خودنشان نمى دهند و در
حجاريها تصويرهاى انسانى در يك آرامش و سكون و ثبات خارق العاده اى بسر مى برند.همه
قيافه ها شبيه به همند و ترسيم شخص بخصوصى نيستند.

در هنر معمارى به كار رفته در تخت جمشيد اختلاط و تاليفى از هنر«ايونيك »و
هنر«دوريك »ما قبل يونانى و سوابق تمدن مادها مشاهده مى شود.اين سابقه بيشتر درسر
ستونهاى تخت جمشيد به وضوح ديده مى شود.نقوش داريوش و ساير فرمانروايان نيزتاليفى
از نقوش آشورى،يونانى و ليديايى است كه از طرفى به نقوش باستانى تر ايران مربوط مى شود.
تركيب و تغييرات در نشانه اهورا مزدا نيز يكى ديگر از نشانه هاى اختلاطفرهنگى دوره
ماقبل يونانى مآبى است.

هجوم اسكندر،كه طالب وحدت و اختلاط فرهنگ ايران و يونان بود،آغاز اختلاطفرهنگ و
هنر دينى و اساطيرى ايران با فرهنگ و هنر متافيزيك يونان است.آثار اين هجوم در هنر عهد
سلوكى به وضوح مشاهده مى شود.بسيارى از حجاريها و مجسمه هاى اين عصر به سبك يونانى
گرايش پيدا كردند.

پس از سلوكيان،شاهان اشكانى كه خود را«دوستدار يونان »مى خواندند به تاثيرات هنر يونانى
در ايران به نظر خصمانه نگاه نمى كردند.نقوش اين عصر تحت تاثير هنريونانى به نسبت زياد
به طبيعت نزديك مى شود و بيشتر محاكات طبيعت و عالم واقع وهمچون هنر رومى روايت
زندگى شاهانه مى شود.البته اين بدان معنى نيست كه هنراساطيرى قديم يكسره به تابعيت
و در حكم ماده هنر يونانى در مى آيد
،بلكه در بسيارى موارد وجه اساطيرى بر هنر ايران غلبه
دارد-بر خلاف هنر رومى كه وجه يونانى بر وجه اساطيرى آن غلبه يافته.زيرا هيچگاه هنر
يونانى كه تجلى حقيقت در تفكر متافيزيك يونانى و حضور خاص روح طاغوتى غرب در
ساحت هنر است،نتوانست بر اذهان وعقول شاهان و مغان زرتشتى سيطره پيدا كند،بر خلاف
روميان كه دنباله رو تجارب عملى و همدل و همسخن با يونانيان محسوب مى شوند (9) .

/ 161