شیخ فضل الله نوری، هویت و نظریه

میرصالح حسینی

نسخه متنی -صفحه : 19/ 12
نمايش فراداده

از سوى سوم، مشكل اصلى در جريان مشروطه، دورى و فاصله بسيارى بود كه بين عالمان نجف و ايران وجود داشت. اين امر مى‏توانست باعث شود كه نخبگان مذهبى كه در متن وقايع و حوادث جامعه ايران نبودند، به گونه‏اى به وسيله پست و تلگراف كاناليزه شوند. در اين‏جا اين پرسش براى محقّق تاريخى پديد خواهد آمد كه چرا با وجود دورى راه، عالمانى همانند سيّدمحمّدكاظم يزدى كه در نجف بودند، مشروطه خواه نشدند؟

در كتاب «احسن الوديعه» آمده است:

مشروطه‏خواهان مى‏خواستند سيّدمحمّدكاظم يزدى را هم در فتنه مشروطه درگير كنند؛ در حالى‏كه خيلى از عالمان باتقوا و وزراى عادل را كشته بودند؛ بدين ترتيب به سوى او آمدند و پيشنهاد كردند كه در حزب ما داخل شو (البته با شعارهاى مذهبى، ساير عالمان مهاجر را اغفال كردند) امّا سيّدمحمّدكاظم يزدى با استعلام و تحقيقات سرّى كه از احوال مشروطه‏خواهان به وسيله بعضى از آشنايان مورد اعتمادش در ايران مثل تهران، اصفهان، تبريز و همدان انجام داد، حقيقت امر برايش روشن شد و در مشروطه‏خواهى داخل نشد.(60)

بنابراين، سيّدمحمدكاظم يزدى از مجارى ديگرى غير از تلگراف، به اخبار دست يافت و با عالمان مشروطه‏خواه همراهى نكرد؛ امّا در برابر مداخله اجانب در امور داخلى ايران و حفظ استقلال ايران، در كنار ديگر عالمان نجف (از جمله آخوند خراسانى و شيخ عبداللّه مازندرانى) به روشن‏گرى سلاطين ايران پرداخت. در اين زمينه مى‏توان به اسناد تلگرافى عالمان مراجعه كرد.(61)

ه) سانسور خبرى و نقش پُست در بحران مشروطه

عدّه‏اى معتقدند: وسايل ارتباطى بين عالمان نجف و ايران به وسيله پست و تلگراف صورت مى‏گرفت كه در حقيقت يكى از مهم‏ترين بنگاه‏ها و پايگاه‏هاى آن روز استعمار انگلستان در ايران بود و مهم‏ترين نقش را در جهت سانسور، مسخ و تحريف اخبار و اطّلاعات ايفا مى‏كرد؛ به طورى كه لرد كرزن، پست و تلگراف‏خانه را بنگاه‏هاى اروپايى ايران بر مى‏شمرد.(62)

يكى از شواهد اين ادعا را مى‏توان تلگراف‏هاى ميرزاى بزرگ شيرازى در جريان تحريم تنباكو دانست. وى در آن واقعه، تلگراف‏هاى متعدّدى به شهرهاى بزرگ ايران ارسال كرد تا از لغو امتياز تنباكو اطمينان حاصل كند. او در آن تلگراف‏ها مى‏نوشت: تا وقتى‏كه شاهد و دليل قطعى به وى نرسد، حكم تحريم دخانيات به قوّت خود باقى است. اين مسأله نشان مى‏دهد كه تلگراف، قابل اعتماد نبود و دخل و تصرّفاتى در ارسال نامه‏ها صورت مى‏گرفت.

ايران در سال 1877 ميلادى به قرارداد بين‏المللى پستى ملحق شد. در ابتدا تشكيلات پُستى ايران طبق نظام اروپايى، به «ريدر» واگذار شد؛ سپس جانشين روسى وى، به نام «اشتال» فرد ديگرى را به نام «دكتر اندريس» در جايگاه بازرس كلّ پست ايران برگزيد. چندى بعد، سرويس پستى به وضع خطرناكى افتاد؛ به طورى كه كيسه‏هاى پستى را باز و اجناس قيمتى را سرقت مى‏كردند.(63)

قونسل انگليس در دوازدهم ذى‏الحجه 1326 از كرمان به سفير انگليس مى‏نويسد:

دو ماه است كاغذهاى مارا رئيس پست كرمان نمى‏رساند. اگر چنين است، فكرى براى كاغذهاى ما بكنيد.(64)