از سوى سوم، مشكل اصلى در جريان مشروطه، دورى و فاصله بسيارى بود كه بين عالمان نجف و ايران وجود داشت. اين امر مىتوانست باعث شود كه نخبگان مذهبى كه در متن وقايع و حوادث جامعه ايران نبودند، به گونهاى به وسيله پست و تلگراف كاناليزه شوند. در اينجا اين پرسش براى محقّق تاريخى پديد خواهد آمد كه چرا با وجود دورى راه، عالمانى همانند سيّدمحمّدكاظم يزدى كه در نجف بودند، مشروطه خواه نشدند؟
در كتاب «احسن الوديعه» آمده است:
مشروطهخواهان مىخواستند سيّدمحمّدكاظم يزدى را هم در فتنه مشروطه درگير كنند؛ در حالىكه خيلى از عالمان باتقوا و وزراى عادل را كشته بودند؛ بدين ترتيب به سوى او آمدند و پيشنهاد كردند كه در حزب ما داخل شو (البته با شعارهاى مذهبى، ساير عالمان مهاجر را اغفال كردند) امّا سيّدمحمّدكاظم يزدى با استعلام و تحقيقات سرّى كه از احوال مشروطهخواهان به وسيله بعضى از آشنايان مورد اعتمادش در ايران مثل تهران، اصفهان، تبريز و همدان انجام داد، حقيقت امر برايش روشن شد و در مشروطهخواهى داخل نشد.(60)
بنابراين، سيّدمحمدكاظم يزدى از مجارى ديگرى غير از تلگراف، به اخبار دست يافت و با عالمان مشروطهخواه همراهى نكرد؛ امّا در برابر مداخله اجانب در امور داخلى ايران و حفظ استقلال ايران، در كنار ديگر عالمان نجف (از جمله آخوند خراسانى و شيخ عبداللّه مازندرانى) به روشنگرى سلاطين ايران پرداخت. در اين زمينه مىتوان به اسناد تلگرافى عالمان مراجعه كرد.(61)
عدّهاى معتقدند: وسايل ارتباطى بين عالمان نجف و ايران به وسيله پست و تلگراف صورت مىگرفت كه در حقيقت يكى از مهمترين بنگاهها و پايگاههاى آن روز استعمار انگلستان در ايران بود و مهمترين نقش را در جهت سانسور، مسخ و تحريف اخبار و اطّلاعات ايفا مىكرد؛ به طورى كه لرد كرزن، پست و تلگرافخانه را بنگاههاى اروپايى ايران بر مىشمرد.(62)
يكى از شواهد اين ادعا را مىتوان تلگرافهاى ميرزاى بزرگ شيرازى در جريان تحريم تنباكو دانست. وى در آن واقعه، تلگرافهاى متعدّدى به شهرهاى بزرگ ايران ارسال كرد تا از لغو امتياز تنباكو اطمينان حاصل كند. او در آن تلگرافها مىنوشت: تا وقتىكه شاهد و دليل قطعى به وى نرسد، حكم تحريم دخانيات به قوّت خود باقى است. اين مسأله نشان مىدهد كه تلگراف، قابل اعتماد نبود و دخل و تصرّفاتى در ارسال نامهها صورت مىگرفت.
ايران در سال 1877 ميلادى به قرارداد بينالمللى پستى ملحق شد. در ابتدا تشكيلات پُستى ايران طبق نظام اروپايى، به «ريدر» واگذار شد؛ سپس جانشين روسى وى، به نام «اشتال» فرد ديگرى را به نام «دكتر اندريس» در جايگاه بازرس كلّ پست ايران برگزيد. چندى بعد، سرويس پستى به وضع خطرناكى افتاد؛ به طورى كه كيسههاى پستى را باز و اجناس قيمتى را سرقت مىكردند.(63)
قونسل انگليس در دوازدهم ذىالحجه 1326 از كرمان به سفير انگليس مىنويسد:
دو ماه است كاغذهاى مارا رئيس پست كرمان نمىرساند. اگر چنين است، فكرى براى كاغذهاى ما بكنيد.(64)