شیخ فضل الله نوری، هویت و نظریه

میرصالح حسینی

نسخه متنی -صفحه : 19/ 14
نمايش فراداده

و) استبداد صغير و فرجام مشروطه

شيخ فضل‏اللّه براى دفاع از اسلام، احساس وظيفه و تكليف شرعى مى‏كند كه چون قدرت دست شاه است و شايد او بتواند اسلام را حفظ كند و جلو تفكّرات ضدّ دينى را بگيرد، به شاه نامه مى‏نويسد تا وى اقدامى در اين جهت صورت دهد.

يك سال پس از به توپ بستن مجلس و انحلال مشروطه، بسيارى از مشروطه‏خواهان و روشن‏فكران غرب‏گرا از مخالفت‏هاى شيخ خشمگين شدند تا جايى كه با كمك سفارت‏خانه انگلستان طرح قتل شيخ فضل‏اللّه را پى‏ريختند و به وسيله «كريم دواتگر» اجرا كردند؛(72) امّا شيخ مجروح شد كه «سابلين» آن را بى‏درنگ به روسيّه مخابره كرده، مى‏گويد:

سوء قصدى به جان شيخ فضل‏اللّه بنيادگرا كه معروف حضور وزير امپراتورى مى‏باشد، انجام گرفته است. وى به‏طور بى‏خطرى زخمى شده است.(73)

آشوب‏هاى پياپى مشروطه‏خواهان، سيزده ماه به‏طول انجاميد. آنان به شدت فعّاليت‏هاى مشروطه‏خواهى خود در شهرهاى بزرگ را ادامه مى‏دادند. در تاريخ 17 ذى‏قعده 1326 سفيران انگليس و روس به ملاقات محمّدعلى شاه رفته، اصرار كردند كه مجلس دوباره تشكيل شود.(74) در اين موقعيّت كه طرح مشترك روس و انگليس نزديك به انجام بود، شيخ فضل‏اللّه، مخالفت خود را با بازگشت مشروطه اعلان كرد.

فشارها و تهديدهاى سياسى روسيّه و انگلستان بر محمّدعلى شاه در استقرار مشروطه و فشارهاى داخلى مبنى بر مشروطه‏خواهى، بر شدّت زد و خوردها افزود تا اين‏كه محمّدعلى شاه در 14 ربيع الثانى سال 1327 دستخطى درخصوص تشكيل مجلس و مشروطه صادر كرد:

چون براى تهيّه ضروريّات مملكت و تدارك حوايج ملّت تنظيم و ترتيب اداره‏هاى دولتى شرط اوّل است ... لهذا براى ترتيب و تنظيم ادارات دولتى، اصول مشروطيّت را كه در تأمين آسايش حال رعيّت و ترتيب امورات دولت و مملكت بهترين اساس است، از تاريخ امروز كه 14 ربيع الثانى 1327 است به ميمنت و سعادت در مملكت ايران برقرار فرموديم.(75)

سرانجام در 26 جمادى الثانى 1327، سردار اسعد و سپهدار تنكابنى از اصفهان و گيلان به رشت و قزوين و سپس به تهران وارد شدند و اين شهر را فتح كردند.(76) فاتحان تهران دو آريستوكرات و خدمت‏گزار انگليس و روس بودند. عليقلى خان سردار اسعد بختيارى، از سال‏ها پيش از انقلاب مشروطه با انگليسى‏ها پيوند دوستى داشته؛ به طورى‏كه هاردينگ او را از بهترين و وفادارترين دوستان انگليس در ايران به شمار آورده است.(77)

پس از فتح تهران، محمّدعلى شاه دست خود را از سلطنت كوتاه ديد و همراه عدّه‏اى به سفارت روس پناهنده شد. اين پناهندگى علامت آن بود كه وى استعفا كرده است.(78)

در 27 جمادى الثانى 1327، مجلس عالى تشكيل شد و محمّدعلى شاه را از سلطنت خلع و به جاى او پسرش، احمد ميرزا، را كه يازده سال داشت به مقام پادشاهى برگزيدند؛ امّا تا رسيدن وى به سنّ قانونى، عليرضاخان عضدالملك را نايب سلطنت قرار دادند. به دنبال آن، يبرم‏خان ارمنى در جايگاه فرمانده نظميه منسوب شد.(79)