ارتباط انسان و طبیعت در اسلام و آیین دائو

فروزان راسخی

نسخه متنی -صفحه : 25/ 19
نمايش فراداده

انسان آبادكننده زمين

قرآن نه تنها انسان را از اسراف در استفاده از مواهب طبيعى‏نهى مى‏كند، بلكه يادآور مى‏شود كه وظيفه او در قبال طبيعت‏آبادانى آن و رساندن آن به وضع مطلوب و بهترى است: هو انشاكم من الارض و استعمركم فيها 201 (و شما را از زمين‏پديد آورد و آباد كردن آن به شما سپرد)

آيه بودن طبيعت

دو گونه اساسى از تفاهم ميان خدا و انسان وجود دارد. شفاهى(كه وسيله آن زبان بشرى مشترك ميان دو طرف است) و غير شفاهى(كه وسيله آن، از طرف خدا «نشانه‏هاى طبيعى‏» يا همان آيات‏الهى است و از طرف بشر پيدا كردن يئت‏خاص و انجام دادن بعضى‏حركات بدنى است). طبعا در هر دو حالت ابتكار و آغاز كار به‏دست‏خداست، و از طرف انسانى، اين ارتباط اساسا نسبت‏به ابتكارعملى الهى جنبه «عكس العملى‏» دارد. اراده خدا براى گشودن راه ارتباط مستقيم ميان خود او و نوع‏بشر -طبق آموزه‏هاى قرآنى- به صورت تنزيل يا فروفرستادن آيات‏يا «نشانه‏هاى‏» الهى تجلى پيدا مى‏كند. از اين لحاظ، اختلاف‏اساسى ميان علامات و نشانه‏هاى زبانى و غيرزبانى وجود ندارد،بلكه هر دو متساويا آيات الهى‏اند. وحى كه شكل برجسته ارتباطزبانى بين خدا و انسان است، تنها جزئى از يك دسته نمودهاى كلى‏است كه مجموع آنها در ذيل مفهوم وسيعتر ارتباط خدا و انسان‏واقع مى‏شوند. به همين جهت است كه قرآن عملا كلمات وحى شده را«آيات‏» مى‏نامد و ميان آنها و آيات ديگر غيرزبانى تفاوتى‏قائل نمى‏شود.