ارتباط انسان و طبیعت در اسلام و آیین دائو نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ارتباط انسان و طبیعت در اسلام و آیین دائو - نسخه متنی

فروزان راسخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آنچه كه در اينجا مورد نظر است، ارتباط خدا و انسان از طريق‏آيات طبيعى است. خدا در هر لحظه، آيات را، يكى پس از ديگرى، به كسانى فرومى‏فرستد كه از چنان عقل و انديشه‏اى برخوردارند كه آنها راهمچون «نشانه‏هايى‏» تلقى كنند: ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار والفلك التى تجرى فى البحر بما ينفع الناس و ما انزل الله من‏السماء من ماء فاحيا به الارض بعد موتها و بث فيها من كل‏دابة و تصريف الرياح و السحاب المسخر بين السماء والارض لايات لقوم يعقلون. 202 (در آفرينش آسمانها و زمين و رفت وآمد شب و روز و كشتيهايى كه با آنچه مردم را به سود مى‏رسانددر دريا روانند و آبى كه خدا از آسمان فرود آورد و زمين را،پس از مردنش، بدان زنده كرد و از همه جنبندگان در آن پراكند وتغيير بادها و ابرى كه در ميان آسمان و زمين در خدمت است،براى گروهى كه خرد مى‏ورزند نشانه‏هاست) نيز در سوره انعام (آيات 95-99) پس از ذكر آيات الهى‏مى‏فرمايد: ان فى ذلكم لايات لقوم يومنون. و در سوره نحل (آيات 9-13) هم آمده است: ان فى ذلك لايات‏لقوم يعقلون... ان فى ذلك لايه لقوم يذكرون. معنى اين بيانات، بدان صورت كه از قرآن فهميده مى‏شود، آن است‏كه به هر چه معمولا نام نمود طبيعى مى‏دهيم، از قبيل باران وباد و ساختمان آسمان و زمين و در پى هم آمدن روز و شب و جابه‏جا شدن بادها و نظاير اينها، نبايد تنها به عنوان نمودهايى‏طبيعى نظر شود، بلكه بايد آنها را «نشانه‏ها» يا«نمادها»يى بدانيم كه مداخله خدا را در كارهاى بشرى نشان‏مى‏دهند، و شواهدى بر مشيت الهى و توجه و حكمت وى براى خير وصلاح نوع بشر بر روى زمين بشناسيم. همان گونه كه علامت راهنماى كنار جاده نبايد تمام حواس مسافررا به خود جلب كند، بلكه بايد وسيله آن شود كه وى به جانب‏مقصدى كه در پيش دارد حركت‏خود را ادامه دهد، همين گونه هم‏نمود طبيعى، به جاى آنكه تمام توجه شخص را به عنوان نمودى‏طبيعى به طرف خود جلب كند و اين توجه را در خود ثابت نگاه‏دارد، بايد پيوسته به طريقى عمل كند كه دقت و توجه ما را به‏چيزى ماوراى خودش معطوف سازد. چون نمود طبيعى با چنين ژرفايى‏فهم شود، ديگر نمود طبيعى نيست; در اين صورت «نشانه‏» و«رمز» و «نماد» و به تعبير قرآن، آيه است. و آن چيز موجوددر ماوراى نمودهاى طبيعى، كه اين نمودها همچون علامت و نشانه‏اى‏به آن اشاره مى‏كنند، به مفهوم قرآنى، خود خدا، يا به صورتى‏دقيق‏تر، جلوه‏هايى از خدا، همچون: رحمت و قدرت و عدالت وحاكميت و نظاير اينها است. طرز تصور قرآنى را از راه مقايسه با جهان بينى فلسفى كارل‏ياسپرس، فيلسوف آلمانى، بهتر مى‏توان دريافت كه همين نكته راسنگ شالوده دستگاه فلسفى خويش قرار داده است. در اين دستگاه،به مساله طبيعت نمادى و نشانه‏اى و علامتى جهان توجه فراوانى‏شده است. بنا به گفته ياسپرس ما در سطوح و ترازهاى مختلف‏زندگى مى‏كنيم. چون سطح عقل ( verstand) عادى متعارف را كه‏اشيا، و از جمله انسان، در همين سطح همچون اشياى طبيعى دربرابر چشمان ما ظاهر مى‏شوند رها كنيم، و به سطوح وجود (existenz) گام نهيم، ناگهان خود را در جهانى عجيب چنان‏مى‏يابيم كه گويى در برابر خدا ايستاده‏ايم; خدايى كه وى او را das umgreiy fende مى‏نامد، يعنى چيزى بى‏نهايت‏بزرگ كه همه چيزرا از بالا فرا مى‏گيرد. اين «همه فراگير»با ما به سخن گفتن‏مى‏پردازد، منتها اين مكالمه مستقيم نيست و به ميانجيگرى امورو اشياى طبيعى است. در اينجا ديگر چيزها به صورت اشياى طبيعى‏و عينى نيستند، بلكه نمادهايى هستند كه از طريق آنها «همه‏فراگير» با ما سخن مى‏گويد. اشيا در اين مرحله، صورت‏«ارقام‏» يا رمز نگاشت دارند، و چنان مى‏شوند كه كل جهان به‏صورت رقم‏نويسى و كتابى نگاشته شده با رمزها در مى‏آيد. به‏عبارت ديگر، جهان كتاب بزرگى از نمادها و رمزهاست و تنهاكسانى كه در تراز و سطح وجود زندگى مى‏كنند، قابليت‏خواندن اين‏كتاب را دارند. اين بيان درست مطابق با اين انديشه قرآنى است‏كه بنابر آن همه چيزها در حقيقت آيات الله هستند و از ماهيت‏نمادى آنها فقط كسانى آگاه مى‏شوند كه عقل دارند و مى‏توانند،به معنى واقعى كلمه «انديشيدن‏» (تفكر)، به تفكربپردازند. 203

/ 25