خدا در آسمان و زمين مثل اعلى دارد و هو الذى يبدو الخلق هميعيده و هوا هون عليه و له المثل الاعلى فى السموات والارض و هو العزيز الحكيم (و او كسى است كه آفرينش را ميآغازدسپس آن را برمىگرداند و آن براى او آسانتر است و او را درآسمانها و زمين مثل اعلاست و او عزتمند و حكمتمدار است». 210 «عالم هستى آيت الهى است، اما در اين ميان انسان آن گونه كهخلق شده است، بزرگترين نماد زمينى است. اين آموزه كلى كه اوبر صورت خدا ساخته شده است (سفر تكوين، 1: 27) دال بر اينمزيت است. انسان رمز مجموع همه صفات، يعنى رمز طبيعت الهى بهصورت جامع، همان ذات، است. حال آنكه مخلوقات جاندار و بىجانىكه احاطهاش كردهاند، تنها منعكس كننده وجهى از وجوه الهىاند.جهان بيرونى عالم اكبر است و انسان عالم اصغر. اين عالم اصغرمركز عالم اكبر است و مركز عالم اصغر دل اوست كه گشوده استبهآنچه فراتر از اوست. چشم دل انسان پيش از هبوط باز بود و جهانرا آن چنان كه هست مىديد، چنانكه چشم دل اولياى الهى باز است.براى انسان نخستين، همه چيز، چه درونى و چه بيرونى، شفاف بود.او با تجربه يك نماد و يك آيه و نشانه، نمونه اعلاى آن راتجربه مىكرد. خوردن ميوه ممنوع، دلبستگى به يك نماد به سببخود آن، صرف نظر از معناى والاترش بود. اين قانون شكنى مانعراهيابى انسان به مركز درونىاش گشت و متعاقب آن بصيرتش تيره وتار شد. بدينسان جهان وسيع بيرونى راهنماى انسان درطريقبازگشتبه سوى آن چيزى است كه از دست داده است. با توجه وفهم آيات الهى، آدمى مىتواند دوباره ارتباط خود را با خدابرقرار كند و به معصوميت نخستين بازگردد». 211 و فى الارض آيات للموقنين × و فى انفسكم ا فلا تبصرون 212 (ودر زمين براى اهل يقين نشانههاست × و در خودتان; آيانمىبينيد؟) سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم. 213 (نشانههاى خود را درسرزمينها و در خودشان به آنان خواهيم نمود). علاوه بر آيات الهى در طبيعت، در نفس خود انسان آيات الهى استكه دل بيدار آنها را درمىيابد. و اين امر نشان مىدهد كه انسانبعنوان جزئى از طبيعت نشان خدا را بر پيشانى خود دارد، تنهابايد بدان توجه كند و آن را دريابد.