انسانى كه قانون طبيعت را در مىيابد، سلوك خود را مطابق با آنتنظيم مىكند. قاعده كلى تنظيم او، اين است كه اگر او مىخواهدچيزى به دست آورد، از متضاد آن آغاز مىكند و اگر مىخواهد چيزىرا نگاه دارد وجود چيز متضادى را در آن تصديق مىكند. مثلا اگركسى مىخواهد قوى باشد، بايد با اين احساس كه [ موجود ] ضعيفىبيش نيست، آغاز كند. به اين طريق انسان مىتواند با آسايش دردنيا زندگى كند و به اهداف خود برسد. اين، پاسخ و راه حلمساله اصلى پيروان دائو، يعنى چگونگى حفظ زندگى و احتراز ازآزار و خطر در دنياى انسانى است. 166 «بهترين مثال براى بيان اين عقيده آب است / در جهان،رامترين، آب است / سپهدار فتح سركش / نيست هماورديش / برسخت،سست چيره آيد / به سركش، رام / كيست كاين ندارد؟ / كيست كاينبه كار نبرد؟ / بدنامى به جان پذير / بر ملك افسرى / رسوايىبه جان پذير / فرمانرواى جهانى / حقيقت، صورتكى است». دائودجينگ، بخش 78