اصل يين يانگ - ارتباط انسان و طبیعت در اسلام و آیین دائو نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ارتباط انسان و طبیعت در اسلام و آیین دائو - نسخه متنی

فروزان راسخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اصل يين يانگ

برخى از فلاسفه بسيار كهن و گمنام، شايد درحدود سال هزار ق. م. مشاهده نمودند كه درهر شى‏ء طبيعى دو عامل و ديگرى را يين Yin نام نهادند و گفتند هرموجودى كه در عالم هستى وجود دارد، ازعمل متقابل و تفاعل اين دو حالت‏يا دو قوه‏پديد آمده است. 172 شكل رمزى يانگ و يين نشان‏دهنده دو اصل متقابل است كه با تكميل‏يكديگر به هماهنگى مى‏رسند. هر يك به كنه قلمرو ديگرى نفوذكرده و در مركز آن مستقر مى‏شود و سرانجام هر دو در دايره‏اى كه‏رمز وحدت نهايى «دائو» است، به سكون مى‏رسند. اين دو كه مدام‏جابه جا مى‏شوند، لمحه‏اى از دور زندگى هستند. زندگى به جلو، يابه بالا و به طرف يك مقصد نهايى حركت نمى‏كند، بلكه پس از يك‏دور كامل به خود باز مى‏گردد; زيرا در اصل تمامى چيزها يكى بيش‏نيست. اين رمز نمايانگر نسبى بودن تمامى ارزشها و در كنار آن،اصل اين همانى تضادهاست. تقابل دو اصل يين و يانگ تمامى‏تضادهاى اساسى زندگى را در خود جمع كرده است: خير و شر، فاعل‏و منفعل، مثبت و منفى، ظلمت و نور، تابستان و زمستان، مونث ومذكر و غير آن. 173 هر چيزى مى‏تواند در ارتباط با ديگرى مظهريين يا يانگ باشد. آفتاب مظهر يانگ است و خاك مظهر يين، اماممكن است هر لحظه به صورتى ديگر درآيند و قوه مخالف رابنمايانند. مرد در خواص و اعراض خود داراى جنبه فاعليت و مظهرنيروى يانگ است، اما زن صاحب جنبه انفعال و علامت ظهور قوه يين‏است، اما زن و مرد با تغيير نسبتشان به يكديگر، مى‏توانند مظهرقطب مقابل شوند. بخش سياهرنگ اين سمبل (يين) نقطه‏اى سفيد رنگ‏دارد، و بخش روشن (يانگ) نقطه‏اى سياهرنگ دارد. اين امر نشان‏مى‏دهد كه هر قطب در كاملترين و خالصترين شكل خود، دانه‏اى ازديگرى را در بردارد و تغيير در اثر كنش و واكنش مظاهر يين ويانگ صورت مى‏گيرد. 174 اصل فعال و منفعل در عين اينكه با هم‏كشاكش دارند، مخالف يكديگر نيستند، بلكه يكديگر را كامل ومتوازن مى‏كنند و در پايان هر دو در اصل واحد منجذب مى‏شوند. باكامل شدن دايره، فرد مى‏فهمد كه در مركز همه چيز، يك چيز وجوددارد. پيروان آيين دائو مى‏گويند، آنها كه عميقا بر اين رمزتمركز و تامل مى‏كنند مى‏يابند كه اين رمز بهتر به رازهاى جهان‏نزديك مى‏شود، تا هر درازه‏گويى يا هر فلسفه‏اى. اين رمز نشان‏مى‏دهد كه هيچ ديدگاهى در اين جهان نسبى نمى‏تواند مطلق تلقى‏شود. 175 يين و يانگ در «يگانه‏» بسيط (دائو) اصل مشترك دارند و فقطدر قلمرو پديده‏ها فعالند، يعنى در جايى كه اصل فعال نمايان‏مى‏شود، اصل منفعل ظاهر مى‏گردد، كاملا پيداست كه مبناى اين‏نمادها يك ثنويت مابعدالطبيعى نيست. 176 در دائودجينگ (بخش 40) آمده است: «بازگشت، سيره دائوست، / سازگارى، شيوه دائو / هزاران هزاراز هست زايند / هست از نيست‏». و در بخش 58 چنين مى‏خوانيم: «فرمان مران / عذاب آرد / آرام گير تا جهان بياسايد / شادى‏حريم اندوه‏ست، / اندوه، حريم‏شادى / انجام‏را كيست، كو تواندديد؟ / راست نمايد، راست اما نيست / كژ گردد / نيك‏نمايد،نيك‏اما نيست / پليد گردد / انسان را، گمگشتگى، پايان نيست‏». لذا پيرو آيين دائو با توجه به اصل يين و يانگ، جهان رابسامان مى‏يابد و در وراى تضادهاى ظاهرى، آن اصل يگانه رامى‏جويد و به هيچ وضعى دل نمى‏بندد; زيرا مى‏داند كه اين وضع‏پايدار نيست و ممكن است‏به وضع مقابل خود مبدل شود. اصل يين ويانگ مى‏آموزد كه نبايد در پى از ميان برداشتن اين تضادهاى‏طبيعى بود; چرا كه در اين كنش و واكنش است كه دائو جلوه مى‏كندو موجودات هستى مى‏يابند و در حركت دورى خود، دوباره به آن اصل‏يگانه بازمى‏گردند. اين اصل، چشم‏اندازى تسلى بخش و سازگار ازطبيعت‏به دست مى‏دهد، تا هماهنگى با دائوى جهان را ميسر كند. موجودات از دائو صادر مى‏شوند و بايد بى چند و چون به آغوش اوباز گردند. اين انديشه‏اى محورى در دائودجينگ است كه در بخش 16بيان شده است: «خويشتن تهى دار / بگذار روان بياسايد / هزاران هزار خيزند وفرود آيند / بازگشت، نهايت است / پديد آيند و ببالندريشه، مادرست / وين آرامش سيره طبيعت‏».

/ 25