ارتباط انسان و طبیعت در اسلام و آیین دائو

فروزان راسخی

نسخه متنی -صفحه : 25/ 9
نمايش فراداده

2. گرچه دائو متعالى است، اما سارى و جارى در جهان هم هست. به‏اين معناى دوم راه جهان است; قانون و آهنگ و قوه راهبر درسرتاسر طبيعت و اصل نظم‏دهنده‏اى است كه در وراى همه چيزها است،اما در عين حال در ميان آنهاست. وقتى دائو به اين صورت دوم‏درمى‏آيد «جسمانى‏» مى‏شود و به صورت همه اشيا جلوه‏گر مى‏گردد.مى‏توان آن را «مادر جهان‏» ناميد. قانون ابدى طبيعت كه همه‏جهان مطابق با آن عمل مى‏كند. 160 «دائو تهى آوندست، پايان ليك نپذيرد / آه، سرچشمه گم ژرفاى‏هزاران هزار / تيزى كند كن / گره گشاى / تنداى نور كاه /خاكسار باش / ژرفاى پنهان اما هماره نمايان! ندانم از كجامى‏آيد او، مادر طبيعت‏». دائودجينگ، بخش 4 انديشه تانيث‏با خالى بودن مربوط است، هم فقدان كيفيات قابل‏تصور را براى دائو نشان مى‏دهد و هم نمايانگر خلا ذهنى حكيم‏است. 161 به اين معنا نه تنها مى‏توان از دائوى آسمان و دائوى‏شاهانه سخن گفت، بلكه مى‏توان قائل به دائوى زمين و دائوى‏انسان نيز گشت. جهان با «سه نيرو» شكل گرفته است: آسمان وزمين و انسان. انسان واسطه دينى ميان آسمان و زمين است. دائونظمى است كه در زمينه‏هاى گوناگون، حقيقت‏خود را متجلى‏مى‏كند. 162

3. به معناى سوم، دائو «راه انسان‏» است. راهى كه انسان بايدزندگى‏اش را طبق آن نظام بخشد تا در راهى كه كل جهان در آن است‏سهيم باشد. دائو طريقتى است كه آدمى براى هماهنگ شدن با جهان‏بايد بپيمايد. به اين معنا بزرگترين فضيلت، تنها به دنبال‏دائو رفتن است. 163 «رهرو دائو، با دائو يگانه‏ست / رهرو فضيلت، يگانه با فضيلت /رهرو آسمان، با آسمان يگانه / با دائو يگانه باش، دائو باتوست / با فضيلت‏يگانه باش، فضيلت از توست / با آسمان يگانه‏باش، آسمان از توست / سست ايمانان، نه معتمدند». دائودجينگ، بخش 23 بدين ترتيب، دائو به معناى اول، هويتى اسرارآميز است كه از هرشكل و صورتى عارى است. مرد حكيم درباره او مى‏انديشد، اما به‏هيچ صورتى براى او آيين پرستش يا عبادتى به جا نمى‏آورد. ازنظر دائودجينگ انسان مختار است و مى‏تواند طريقى برخلاف قانون‏ازلى دائو (به معناى دوم) در پيش بگيرد، ولى حاصل اين عمل دردو رنج است. شنا برخلاف جريان آب او را فرسوده و ناتوان خواهدساخت. انسان با توجه به دائوى جهان و دقت در راه و روش هرموجود و هر چيزى، مى‏تواند راه خود را (دائو به معناى سوم)بيابد. اما بايد بداند كه هر كه به مخالفت‏با دائو برخاست‏نابود مى‏شود: «زور را ثمر، ناتوانى است / نه اين است راه دائو / هماورددائو / دير نپايد». دائودجينگ، بخش 30 انسان با زمين هماهنگ است; زمين با آسمان هماهنگ است; آسمان‏با دائو هماهنگ است; و دائو با راه طبيعت هماهنگ است. اين طرح‏كلى سيستم لائودزه است. مراد از طبيعت همه آن چيزهايى است كه‏در جهان رخ مى‏دهد. يعنى امعيت‏خودانگيختگى يا خودجوشى چيزهاو رهايى مطلق از تصنعى بودن. به اين ترتيب هر گاه چيزها آزادباشند كه راه طبيعى خود را دنبال كنند، در كمال هماهنگى حركت‏مى‏كنند. بنابر دائودجينگ انسان در آغاز شادمان بود، اما درنتيجه تغييراتى كه جامعه پديد مى‏آورد، ناشاد مى‏شود. بهترين‏راه شادمانى دامن فروچيدن از تمدن تصنعى كنونى و زيستن درپيوند آرام با طبيعت است، در ميان جنگلها و رودها و كوهها. 164 «جهان را دگرگون، كى توانى كرد؟ ياوه مكوش! / جهان، ازل است/ به دگرگون كردنش مكوش، ويران شود / به نگهدارى‏اش مكوش، ازكف شود». دائودجينگ، بخش 29 كتاب دائود جينگ در حقيقت درى گشوده به رازهاست. جست و جوگر،با تكيه بر درجه خرد يا تقدسى كه به آن ست‏يافته، كم و بيش‏به ديدگاهى مى‏رسد كه نافذ در حقيقت است. اين كتاب راههايى رامى‏آموزد كه اغلب مخالف عقيده عمومى و مرموزند، اما به دقت درجهت‏برانگيختن انديشه‏هاى شخصى به كار مى‏افتند، زيرا اين كتاب‏به هيچ وجه متنى فلسفى نيست. تنها نوعى استنباط را ارائه‏مى‏دهد و نه مشى و طريق را. يافتن راه به عهده خود رهروست. 165