2. گرچه دائو متعالى است، اما سارى و جارى در جهان هم هست. بهاين معناى دوم راه جهان است; قانون و آهنگ و قوه راهبر درسرتاسر طبيعت و اصل نظمدهندهاى است كه در وراى همه چيزها است،اما در عين حال در ميان آنهاست. وقتى دائو به اين صورت دومدرمىآيد «جسمانى» مىشود و به صورت همه اشيا جلوهگر مىگردد.مىتوان آن را «مادر جهان» ناميد. قانون ابدى طبيعت كه همهجهان مطابق با آن عمل مىكند. 160 «دائو تهى آوندست، پايان ليك نپذيرد / آه، سرچشمه گم ژرفاىهزاران هزار / تيزى كند كن / گره گشاى / تنداى نور كاه /خاكسار باش / ژرفاى پنهان اما هماره نمايان! ندانم از كجامىآيد او، مادر طبيعت». دائودجينگ، بخش 4 انديشه تانيثبا خالى بودن مربوط است، هم فقدان كيفيات قابلتصور را براى دائو نشان مىدهد و هم نمايانگر خلا ذهنى حكيماست. 161 به اين معنا نه تنها مىتوان از دائوى آسمان و دائوىشاهانه سخن گفت، بلكه مىتوان قائل به دائوى زمين و دائوىانسان نيز گشت. جهان با «سه نيرو» شكل گرفته است: آسمان وزمين و انسان. انسان واسطه دينى ميان آسمان و زمين است. دائونظمى است كه در زمينههاى گوناگون، حقيقتخود را متجلىمىكند. 162
3. به معناى سوم، دائو «راه انسان» است. راهى كه انسان بايدزندگىاش را طبق آن نظام بخشد تا در راهى كه كل جهان در آن استسهيم باشد. دائو طريقتى است كه آدمى براى هماهنگ شدن با جهانبايد بپيمايد. به اين معنا بزرگترين فضيلت، تنها به دنبالدائو رفتن است. 163 «رهرو دائو، با دائو يگانهست / رهرو فضيلت، يگانه با فضيلت /رهرو آسمان، با آسمان يگانه / با دائو يگانه باش، دائو باتوست / با فضيلتيگانه باش، فضيلت از توست / با آسمان يگانهباش، آسمان از توست / سست ايمانان، نه معتمدند». دائودجينگ، بخش 23 بدين ترتيب، دائو به معناى اول، هويتى اسرارآميز است كه از هرشكل و صورتى عارى است. مرد حكيم درباره او مىانديشد، اما بههيچ صورتى براى او آيين پرستش يا عبادتى به جا نمىآورد. ازنظر دائودجينگ انسان مختار است و مىتواند طريقى برخلاف قانونازلى دائو (به معناى دوم) در پيش بگيرد، ولى حاصل اين عمل دردو رنج است. شنا برخلاف جريان آب او را فرسوده و ناتوان خواهدساخت. انسان با توجه به دائوى جهان و دقت در راه و روش هرموجود و هر چيزى، مىتواند راه خود را (دائو به معناى سوم)بيابد. اما بايد بداند كه هر كه به مخالفتبا دائو برخاستنابود مىشود: «زور را ثمر، ناتوانى است / نه اين است راه دائو / هماورددائو / دير نپايد». دائودجينگ، بخش 30 انسان با زمين هماهنگ است; زمين با آسمان هماهنگ است; آسمانبا دائو هماهنگ است; و دائو با راه طبيعت هماهنگ است. اين طرحكلى سيستم لائودزه است. مراد از طبيعت همه آن چيزهايى است كهدر جهان رخ مىدهد. يعنى امعيتخودانگيختگى يا خودجوشى چيزهاو رهايى مطلق از تصنعى بودن. به اين ترتيب هر گاه چيزها آزادباشند كه راه طبيعى خود را دنبال كنند، در كمال هماهنگى حركتمىكنند. بنابر دائودجينگ انسان در آغاز شادمان بود، اما درنتيجه تغييراتى كه جامعه پديد مىآورد، ناشاد مىشود. بهترينراه شادمانى دامن فروچيدن از تمدن تصنعى كنونى و زيستن درپيوند آرام با طبيعت است، در ميان جنگلها و رودها و كوهها. 164 «جهان را دگرگون، كى توانى كرد؟ ياوه مكوش! / جهان، ازل است/ به دگرگون كردنش مكوش، ويران شود / به نگهدارىاش مكوش، ازكف شود». دائودجينگ، بخش 29 كتاب دائود جينگ در حقيقت درى گشوده به رازهاست. جست و جوگر،با تكيه بر درجه خرد يا تقدسى كه به آن ستيافته، كم و بيشبه ديدگاهى مىرسد كه نافذ در حقيقت است. اين كتاب راههايى رامىآموزد كه اغلب مخالف عقيده عمومى و مرموزند، اما به دقت درجهتبرانگيختن انديشههاى شخصى به كار مىافتند، زيرا اين كتاببه هيچ وجه متنى فلسفى نيست. تنها نوعى استنباط را ارائهمىدهد و نه مشى و طريق را. يافتن راه به عهده خود رهروست. 165