قرآن كريم، زن را انساني ميداند با همه ويژگيهاي انساني، و همه استعدادها و نيروهايي كه لازمه انسان بودن است. در قرآن، كمي و كاستي عقل زن مطرح نشده است؛ بلكه زن و مرد در مدارج تكامل كه جز با خردورزي عميق، امكان ندارد، مساوي و همسطح معرفي شدند؛ ليكن در برخي منابع، تعبيرهايي آمده است كه بيانگر كمبود عقل زن نسبت به مرد است. دراينباره توجه به نكاتي لازماست:
الف) نقص عقل به بسياري از انسانهاي ديگر نيز نسبت داده شده است چون:
امام علي (ع): «اِعجاب المَرْءِ بنفسه دليلٌ علي ضَعف عَقلِه12 خودبيني شخصي، نشانه ضعف (كمي و نقصان) خرد اوست»
در اين سخن، عجب و خود محوري، عامل نقص عقل شمرده شده است. در كلام ديگري، اسير شدن نسبت به اميال و هواهاي نفساني، عاملي براي نابودي عقل به حساب آمده است:
امام علي (ع): «لاعقل مع شهوة13 بااسارت نسبت به اميال نفساني، خرد از كار ميافتد».
بنابراين شايد در نقص عقل زن، از همين دست احاديث باشد كه منظور، بيان حالتي است كه عارض انسان ميگردد و كساني كه داراي صفت عجب و خودبيني و خودمحوري هستند، از كارآيي عقلشان كاسته ميشود و آنان را دچار كمخردي ميسازد. و هنگامي كه اين صفتها با تربيت و تهذيب نفس از درون زدوده شد، موانع كارآيي و روشنگريهاي عقل كنار ميرود، و ديگر بار عقل طبيعي انسان شكوفا ميشود و به هدايت و روشنگري ميپردازد. اكنون شايد بتوان گفت كه نقصان عقل مطرح شده در چند حديث، به حالتي نظر دارد كه در آن روزگاربيشتر ديده ميشده، و زنان به مسائل فكري و علمي كمتر ميپرداختند و به باروري خردخويش توجهي نداشتند و همواره در مسائل ويژه زنان غرق بودند؛ نه اينكه سخن از سرشت و طبيعي تغيير ناپذير باشد.
اين موضوع نمونه زياد دارد كه برخي توصيف ها و تصويرها، درباره افراد يا طبقات اجتماعي، به خوي و سرشتهايي مربوط ميشود كه در اثر عوامل محيطي يا خانوادگي و يا تربيتي در انسانهايي پديد ميآيد و قابل تغيير و دگرگوني و بهسازي است. با غفلت از اين نكته، در نگرشهايي كه به اينگونه تعبيرها شده است، اينگونه حالات، با ويژگيهاي نوعي و طبيعي، اشتباه شده است.
براي اينكه اين موضوع نيك روشن شود، به حديث ديگري از امام علي«ع» اشاره ميشود:
«... زنان هنگام نياز، پرهيزگار نيستند، و هنگام تحريك جنسي، شكيب نميآورند، آرايشي برايشان لازم است گرچه پا به سنّ گذارده باشند، خودخواه و خودبيناند گرچه ناتوان باشند امّا در هر حال با ايشان مدارا كنيد و با آنان گفتاري نيك داشته باشيد، شايد كردارشان را نيك سازند».14
از فرازهاي پاياني كلام امام: «فدارو هُنّ علي كلّ حالٍ، و احسنوا لهنّ المقال، لعلهنّ يُحسن الفعال...»، نيك روشن ميشود كه خصلتها و روشهاي ناهنجاري را كه امام براي برخي از زنان ميشمارد، كليت ندارد و به چگونگي آفرينش و طبيعت آنان مربوط نيست و كم و كاستي را در ايشان ثابت نميكند؛ بلكه اين خصلتها زاده محيط و مسائل تربيتي نادرستي است كه داشتهاند؛ و در مواردي اينك نيز دارند. زيرا اگر اين كجرفتاريها و زشت سيرتيها، عوامل طبيعي داشت و از هستي و روان و تن آنان ريشه ميگرفت، قابل تغيير نبود و امكان دگرگوني نداشت و جمله پايان حديث را بيمعني ميكرد. زيرا امام ميگويند:
«با ايشان مداراكنيد وگفتاري نيك داشتهباشيد تا ايشان (به خودآيند) و روش خويش را نيكسازند».
پس اين سرشتها و اخلاقها، از محيط جامعه و عقب ماندگي تربيتي و فرهنگي پديد آمده است و با برخودهاي انساني و عاطفي ميتوان آن شيوهها را دگرگون ساخت و رفتار ناهنجار اينگونه زنان را تغيير داد.
بنابراين در تعبير «نقص عقل» شايد منظور، همين بيفرهنگيهاي متداول زمانه در اكثر زنان بوده است كه واقعيتي اجتماعي و محيطي داشته است.
ب) حديث نقص عقل، شايد به تفاوت وزن مغز مرد و زن نظر دارد و اين واقعيتي است در آفرينش اين دو فرد از نوع انساني كه در نوع و سطح برخي ادراكات ميان زن و مرد، تفاوتهائي طبيعي را باعث شده است.
در زنان، بعد عاطفي و احساسي نيرومندتر است و طبق تحقيق و تصديق همه كارشناسان مربوط و متخصصان در ابعاد حيات زن، عواطف در زن قويتر و شكوفاتر است و اين نقصي در اين بدنه از جامعه بشري نيست؛ بلكه ضرورت نيز هست. براي اهميتي كه موضوع فرزندداري و تربيت و خانواده دارد، بعد عاطفي در تكوين شخصيت فرزندان و سالم سازي محيط خانواده و گرمي آن، نقش اصولي دارد، بسيار بيشتر از نقش عقل گرايي خشك و حسابگرانه. از اينرو زنان بعنوان هسته اصلي كانون خانواده و مربّي اصلي فرزندان بايد در