زنان‌،‌ آفرینش، معنویت‌ و عقل

مرجان دواتگران

نسخه متنی -صفحه : 8/ 6
نمايش فراداده

3ـ عقل زن

قرآن كريم، زن را انساني مي‏داند با همه ويژگيهاي انساني، و همه استعدادها و نيروهايي كه لازمه انسان بودن است. در قرآن، كمي و كاستي عقل زن مطرح نشده است؛ بلكه زن و مرد در مدارج تكامل كه جز با خردورزي عميق، امكان ندارد، مساوي و همسطح معرفي شدند؛ ليكن در برخي منابع، تعبيرهايي آمده است كه بيانگر كمبود عقل زن نسبت به مرد است. دراين‏باره توجه به نكاتي لازم‏است:

الف) نقص عقل به بسياري از انسانهاي ديگر نيز نسبت داده شده است چون:

امام علي (ع): «اِعجاب المَرْءِ بنفسه دليلٌ علي ضَعف عَقلِه12 خودبيني شخصي، نشانه ضعف (كمي و نقصان) خرد اوست»

در اين سخن، عجب و خود محوري، عامل نقص عقل شمرده شده است. در كلام ديگري، اسير شدن نسبت به اميال و هواهاي نفساني، عاملي براي نابودي عقل به حساب آمده است:

امام علي (ع): «لاعقل مع شهوة13 بااسارت نسبت به اميال نفساني، خرد از كار مي‏افتد».

بنابراين شايد در نقص عقل زن، از همين دست احاديث باشد كه منظور، بيان حالتي است كه عارض انسان مي‏گردد و كساني كه داراي صفت عجب و خودبيني و خودمحوري هستند، از كارآيي عقلشان كاسته مي‏شود و آنان را دچار كم‏خردي مي‏سازد. و هنگامي كه اين صفتها با تربيت و تهذيب نفس از درون زدوده شد، موانع كارآيي و روشنگريهاي عقل كنار مي‏رود، و ديگر بار عقل طبيعي انسان شكوفا مي‏شود و به هدايت و روشنگري مي‏پردازد. اكنون شايد بتوان گفت كه نقصان عقل مطرح شده در چند حديث، به حالتي نظر دارد كه در آن روزگاربيشتر ديده مي‏شده، و زنان به مسائل فكري و علمي كمتر مي‏پرداختند و به باروري خردخويش توجهي نداشتند و همواره در مسائل ويژه زنان غرق بودند؛ نه اينكه سخن از سرشت و طبيعي تغيير ناپذير باشد.

اين موضوع نمونه زياد دارد كه برخي توصيف ها و تصويرها، درباره افراد يا طبقات اجتماعي، به خوي و سرشتهايي مربوط مي‏شود كه در اثر عوامل محيطي يا خانوادگي و يا تربيتي در انسانهايي پديد مي‏آيد و قابل تغيير و دگرگوني و بهسازي است. با غفلت از اين نكته، در نگرشهايي كه به اينگونه تعبيرها شده است، اينگونه حالات، با ويژگيهاي نوعي و طبيعي، اشتباه شده است.

براي اينكه اين موضوع نيك روشن شود، به حديث ديگري از امام علي«ع» اشاره مي‏شود:

«... زنان هنگام نياز، پرهيزگار نيستند، و هنگام تحريك جنسي، شكيب نمي‏آورند، آرايشي برايشان لازم است گرچه پا به سنّ گذارده باشند، خودخواه و خودبين‏اند گرچه ناتوان باشند امّا در هر حال با ايشان مدارا كنيد و با آنان گفتاري نيك داشته باشيد، شايد كردارشان را نيك سازند».14

از فرازهاي پاياني كلام امام: «فدارو هُنّ علي كلّ حالٍ، و احسنوا لهنّ المقال، لعلهنّ يُحسن الفعال...»، نيك روشن مي‏شود كه خصلتها و روشهاي ناهنجاري را كه امام براي برخي از زنان مي‏شمارد، كليت ندارد و به چگونگي آفرينش و طبيعت آنان مربوط نيست و كم و كاستي را در ايشان ثابت نمي‏كند؛ بلكه اين خصلتها زاده محيط و مسائل تربيتي نادرستي است كه داشته‏اند؛ و در مواردي اينك نيز دارند. زيرا اگر اين كج‏رفتاريها و زشت سيرتيها، عوامل طبيعي داشت و از هستي و روان و تن آنان ريشه مي‏گرفت، قابل تغيير نبود و امكان دگرگوني نداشت و جمله پايان حديث را بيمعني مي‏كرد. زيرا امام مي‏گويند:

«با ايشان مداراكنيد وگفتاري نيك داشته‏باشيد تا ايشان (به خودآيند) و روش خويش را نيك‏سازند».

پس اين سرشتها و اخلاقها، از محيط جامعه و عقب ماندگي تربيتي و فرهنگي پديد آمده است و با برخودهاي انساني و عاطفي مي‏توان آن شيوه‏ها را دگرگون ساخت و رفتار ناهنجار اينگونه زنان را تغيير داد.

بنابراين در تعبير «نقص عقل» شايد منظور، همين بي‏فرهنگيهاي متداول زمانه در اكثر زنان بوده است كه واقعيتي اجتماعي و محيطي داشته است.

ب) حديث نقص عقل، شايد به تفاوت وزن مغز مرد و زن نظر دارد و اين واقعيتي است در آفرينش اين دو فرد از نوع انساني كه در نوع و سطح برخي ادراكات ميان زن و مرد، تفاوتهائي طبيعي را باعث شده است.

در زنان، بعد عاطفي و احساسي نيرومندتر است و طبق تحقيق و تصديق همه كارشناسان مربوط و متخصصان در ابعاد حيات زن، عواطف در زن قويتر و شكوفاتر است و اين نقصي در اين بدنه از جامعه بشري نيست؛ بلكه ضرورت نيز هست. براي اهميتي كه موضوع فرزندداري و تربيت و خانواده دارد، بعد عاطفي در تكوين شخصيت فرزندان و سالم سازي محيط خانواده و گرمي آن، نقش اصولي دارد، بسيار بيشتر از نقش عقل گرايي خشك و حسابگرانه. از اينرو زنان بعنوان هسته اصلي كانون خانواده و مربّي اصلي فرزندان بايد در