دیگه می ذارمت کنار (مجموعه شعر)

مریم حیدرزاده

نسخه متنی -صفحه : 30/ 23
نمايش فراداده

اوني که مي خواستم

اوني که مي خواستم عهدشو شکست و

به پاي عشق جديد نشست و

چش روي آرزوم هميشه بست و

پشت مه پنجرمون رها شد

اوني که مي خواستم مث اشک چکيد و

تو طول راه يهو يکي رو ديد و

صداي از ما بهتر و شنيد و

به خاطر هيچي ازم جدا شد

اوني که مي خواستم دل ما رو بردو

تو راه که مي رفت به يکي سپرد و

تو خاطرش ، خاطره ي ما مرد و

يکي ديگه تو روياهاش خدا شد

اوني که مي خواستم دل ازم بريد و

بين گلا يه گل تازه چيد و

به اوني که دلش مي خواس رسيد و

مثل تموم مردا بي وفا شد

اوني که مي خواستم زود ازم گذشت و

يه روزي رفت و ديگه بر نگشت و

منکر مجنون شد و کوه و دشت و

منکر عشق و بودن با ما شد

اوني که مي خواستم زير قولش زد و

با يکي ديگه پيش من اومد و

به خاطر اون به ما گفتش بد و

عزيز تر از ديروز و از حالا شد

اوني که مي خواستم شدش از ما سرد و

پيغام دادش که ديگه برنگرد و

بد بودن ما رو بهونه کرد و

غيبش زد و يک دفعه کيميا شد

اوني که مي خواستم ما رو بد شناخت و

هستي شو پيش يکي ديگه باخت و

قصر من و با يکي ديگه ساخت و

شکر خدا باز ولي پادشا شد

اوني که مي خواستم من و داد به باد و

رفت پيش اون کس که دلش مي خواد و

زد زير عشقش تا يادش نياد و

اسم منم جز آدم بدا شد

اوني که مي خواستم من و زد کنار و

خزونشو يه جوري کرد بهار و

قايم شدش تو يه عالم غبار و

تقدير ما مثل موهاش سيا شد

اوني که مي خواستم آخرش گم شد و

بازيچه ي چشماي مردم شد و

وارد عشق صد و چندم شد و

توي خيال کس ديگه جا شد

اوني که مي خواستم ، ولي انگار مده

مال همه يه جورايي گم شده

کاش از ميون غبارا بياد و

بهم بگه هر چي مي گي بيخوده