سوط، تفاهم
حس خشم تو ميان دل من گم شده استباز زيبا ، نکند ، سوط،
تفاهم شده است باز زيبا ، نکند عاشقي
مريم تو بازي و دستخوش تهمت
مردم شده است باز زيبا ، نکند حرف
جديدي زده اند صحبت سيب و يا صحبت گندم شده است
من ديوانه دلم تنگ تو
بود و ديدمدل زيباي گلم ، قحط
تبسم شده است جرم من چيست ، بگو ، معجزه ي
ماه بهشت باز در ذهن قشنگت چه
تجسم شده است قهر کردي گل من ، چشم
، ولي حق با توست هر زمان صحبتي از حق
تقدم شده است آخر شعر بيا لطف کن و زيبا
شو اسمت انگار ميان غضبت
گم شده است