فانوس مشکي - دیگه می ذارمت کنار (مجموعه شعر) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیگه می ذارمت کنار (مجموعه شعر) - نسخه متنی

مریم حیدرزاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














فانوس مشکي

توي دنيايي که قلبا ، هر کدون يه جا اسيرن

کاش به فکر اونا باشيم که از اين زمونه سيرن

اونا که تو عصر آهن ، تشنه ي يه جرعه يادن

کاش که دست کم نگيريم ، اينجور آدما
زيادن

نذاريم که تو چشاشون ، بشينه دونه ي اشکي

اونا فانوسن و خاموش ، آره فانوساي مشکي

دنياشون شايد يه شهره ، خالي از قهر
و دو رنگي

توي سينشون يه قلبه جاي اين
دلاي سنگي

چهرشون شايد به ظاهر مث ديگران نباشه

اما نور مهربوني ، توي شهرمون مي پاشه

غم چشماشون عجيبه ، توي خاطرا مي مونه

ما ازش خبر نداريم ، چيزي رو که اون
مي دونه

توي اين عصر پر از درد، خيلي آدما يه
دنيان

خيليا تو جمع دنيا ، بي قرار و تک و تنهان

زير سايه ي سلامت ، هواشونو داشته باشيم

توي جمع بي قرارا ، عطر خوشبختي
بپاشيم

به بهونه ي زمونه ، نذاريم که برن از ياد

بذاريم زنده بمونن ، مث عشق پاک فرهاد

قصه ي فانوس مشکي ، صحبت ديروز و
فرداس

قصه شون مال حالا نيست ، از حالا تا ته دنياس

نمي گم با اين ترانه ، گل کنه محبتامون

جايي رو بايد بگيرن ، هميشه تو
فرصتامون

اين ترانه يه اشارس به دلاي خواب و بيدار

که به ياد اونا باشيم همه به اميد ديدار

غم تنهايي رو بايد از نگاهشون بخونيم

خدا خيلي مهربونه ، اگه ما بنده ي اونيم

/ 30