مخمل خاطره ي تو
وقتي که نگات مي شينه روي دويار اتاقمعکس تو تو قاب چوبي دوباره مياد سراغمياد اون روزا مي افتم ، با تو
بودن زير بارون وقتي که شرمنده بودن ، پشيمون ليلي
و مجنون ياد اون شبا مي افتم ، لب اون چشمه ي جاري
که گرفت از ما يه عکاس ، دو تا عکس
يادگاري يکي شون سهم تو بود و يکي شونم مال من بود
کجا فکرشو مي کرديم ، آخرش جدا شدن
بود زير رعد و برق تقدير ، من و تو با هم شکستيم
توي رؤياهامون اما ، هنوزم صاف و
يه دستيم گل سرخي اينجا روي طاقچس ، خاطرش هست
و خودش مرد توي ميدون زمونه ، من و تو بازي رو باختيم
تقصير طالع ما بود ، سرنوشتو خوب شناختيم
مث اون کلاغ قصه ، که نمي رسيد به خونه
دوس نداش که مال هم شيم دست بي رحم
زمونه اسمش اينه که تو رفتي ، يادگاريت رو به رومه
تو رو داشتن تا هميشه منتهاي آرزومه
بي گناهي ، اما کوچت ، چه آتيشي زد به ريشه م
هميشه بهت مي گفتم ، نباشي ديوونه
مي شم مي دوني ما بي گناهيم ، جرممون فقط وفا
بود هيچ دلي راضي نمي شه ، که بگه تقصير ما
بود مخمل خاطره ي تو ، تو صندوقچه ي چوبي
خوابيده مثل يه قصه ، پر راز و پر خوبي
تو رو مي سپرم به دست صاحب پونه و خورشيد
اما افسوس و صد افسوس که تو رو به من
نبخشد