تقلب طبيعت
ماه نمي دونست چه جوري بتابهاز روي دست تو ديد و بلد شد
خورشيد که ديد نوري ازش نمي خواي
رفت بالاي قله و با تو بد شد
دريا که ديد موج موهات از اون نيست
غرشي کرد و ته دل حسود شد آسمون از غم که تو رو زميني
تا هميشه رنگ چشاش کبود شد
گل که دونست خزون واسه تو هيچه
رنگش پريد و تو يه لحظه پژمرد
درختي که تو از پيشش رد شديانقده برگاش رو زمين ريخت که مرد
بارون که ديد پيشت زلاليش کمه
بغضشو خورد و يه دفه بند اومد
آسمونم به آدما دروغ گفت
به جاي بارون ديگه لبخند اومد
نسيم که ديد مثل تو مهربون نيست
عاشقي رو گذاش کنار و باد شد
تو دنيا هيچ کس مث تو نمي شد
پس کم کمک آدم بد زياد شد
برفا ديدن هر چه قدم ريز باشن
از شرم رنگ چش تو آب مي شن
يلدا ترين شباي سالم آسمون
با يه اشاره ي نگات خواب مي شن
شب نتونست مثل تو روشن باشه
خشم و غضب کرد و يهو سيا شد
روزم پيش چشاي تو کم آورد
قايم شد و روشني ، کيميا شد فرشته ها وقتي تو رو شنيدن
پشت نقاب چهره قايم شدن
بغضياشون راه زمين گرفتن
ترسيدن و ، يواشي آدم شدن
ستاره ها ديگه شبا تو خوابن
يا گم شدن يا خيلي کم سو شدن
سياره هاي کهکشون شيري در نمي يان ، پيش تو ترسو شدن
زمين فقط اين وسطا يه جوري
به اين که تو زير پاشي مي نازه
طفلکي مثل من داره تو رؤياش
با تو يه قصر آرزو مي سازه
خلاصه زيبا ، همه چي بهم ريخت
با يه کم از اسم تو ، اسم
زيبا يقين دارم نزديکه اون روزي که
با کشف تو به هم مي ريزه دنيا
با اسن تو عجيب ديوونه مي شم
به قبله ي چشماي نازت ، قسم
دنبال اسمت انقدر مي دوام
يه روز ولي به ته خط مي رسم
عسل تو چشماته مراقبش باشاز من ديوونه به يهفرشته
زيبا اگه هر چي مي گم همون شد
يادت باشه اينا رو کي نوشته
ديوونه ي چهار تا فصل و هر روزديوونه ي عصر و شب و سپيده
مريمي که تا اسمتو آوردن
يه ذره رنگ چهرشم پريده
يه عصر پاييزي سرد و دلگير
که همه جا سفيده ، غرق برفه
فقط چهار تا نقطه چين مي ذارم
چون اسم ناز تو چهار تا حرفه