دیگه می ذارمت کنار (مجموعه شعر)

مریم حیدرزاده

نسخه متنی -صفحه : 30/ 24
نمايش فراداده

آدم برفي

تو را ساختم با اون برفا ، آدم برفي

تو اون شب اومدي دنيا ، آدم برفي

شبي که عمرش از هر شب دراز تر بود

به او شب ما مي گيم ، يلدا ، آدم برفي

يه جورايي من و تو عين هم هستيم

توام تنها ، منم تنها ، آدم برفي

من عاشق بودم و خواستم پناهم شي

توام عاشق بودي اما ، آدم برفي

همه انگار پي اونن که کم دارن

تو بودي عاشق گرما ، آدم برفي

منم از عشقم و اسمش واست گفتم

نوشتم با دسام زيبا ، آدم برفي

تو خنديدي و گفتي ، قلبت از يخ نيست

تو عاشق بودي عين ما ، آدم برفي

تو گفتي که براش مي ميري و مردي

آره مردي همون فردا ، آدم برفي

ديگه يخ سمبل قلباي سنگي نيست

سفيدي داشتي و سرما ، آدم برفي

تو آفتاب و مي خواستي تا دراومد اون

واسش مردي ، چه قدر زيبا ، آدم برفي

نمي ساختم تو رو اي کاش واسه بازي

تو يه پروانه اي حالا ، آدم برفي

چه آروم آب شدي ، بي سر و صدا رفتي

بدون پچ پچ و غوغا ، آدم برفي

کسي راز تو رو هرگز نمي فهمه

چه قدر عاشق ، چه قدر رسوا ، آدم برفي

من اما با اجازت مي نويسم که

تو روحت رفته به دريا ، آدم برفي

تو روحت هر سحر خورشيد و مي بينه

مي بينيش از همون بالا ، آدم برفي

ببخشيد که واسه بازي تو را ساختم

قرار ما شب يلدا ، آدم برفي