لحظه ها و صحنه (مجموعه شعر)

مهدی سهیلی

نسخه متنی -صفحه : 112/ 106
نمايش فراداده

شکوه کعبه

مردمان بسيار اما مردمي کم ديده ام

اي بسا نا اهل را در اهل عالم ديده ام

تا به شادي مينشيني غم رسد از گرد راه

بر لب خندان هر گل اشک شبنم ديده ام

کلبه ي درويش و خواب امن او حاويد باد

کاندر ان اسباب دولت را فراهم ديده ام

حق نمايانست در آينه ي اشک يتيم

من صفاي کعبه را در آب زمزم ديده ام

گر چه طرحي در دل از آدم کشيدم تا مسيح

صورت دلخواه را در نقش خاتم ديده ام