لحظه ها و صحنه (مجموعه شعر)

مهدی سهیلی

نسخه متنی -صفحه : 112/ 41
نمايش فراداده

نه دريا که مرداب

بيا ابر باشيم و با هم بگرييم

بيا عهد باشيم و با هم بپاييم

بيا شمع باشيم و با هم بسوزيم

بيا ماه باشيم و با هم برآييم

تو هم چون مني خسته و دلشکسته

نه لبخند داري به لب نه کلامي

ز تيغ زبان ها ز بس خم خورديم

دل ما بلرزد ز بانگ سلامي

بيا تا با نسيم سبک سير باشيم

که گل را ببويم و برگي نريزد

به نرمي ببوسيم لبهاي گل را

مبادا ز گلبرگ ها ناله خيزد

بيا تا دو مرغ همآواز باشيم

دمادم سرود محبت بخوانيم

بيا تا ب همره مرغان طوفان

بههر موج توفنده قاي برانيم

بيا باد باشيم و طوفان برآريم

چنان رود پيچنده بي تاب باشيم

ز رخوت حذر کن که ب کاهلي ها

من و تو نه دريا که مرداب باشيم