شام بازپسین

نادر نادرپور

نسخه متنی -صفحه : 50/ 25
نمايش فراداده

سنگي به شکل دل

ساق بلند تو

تصوير روزهاي بلورين است

در چشمه سار کودکي من

وقتي که از بلندي مي آمدم به زير

وقتي که پاي سوخته ام را

در آب هاي روشن مي شستم

گام تو ، گام آمدن صبح است

با کفش هاي نقره اي نوروز

در کوچه باغ هاي بهاران

دست تو ، دست دايه ي بخت است

بر گاهوار زندگي من

وقتي که در نشاط جهان ، تاب ميخورد

چشم تو ، مژده اي است از آينده

چشم تو ، لانه اي است براي ستاره ها

چشم تو ، پاسخي است به لبخند سرنوشت

آه اي هميشه دورتر از خورشيد

در من طلوع کن

در من چنان بتاب که آيينه ام کني

در من چنان بتاب که آب روان شوم

تا ناگهان تو دست بلورين خويش را

در جستجوي پاره سنگي به شکل دل

از آستين برآري و در سينه ام کني