عريضه
آه اي بليغ سبز اي سهل ممتنع اي سوره ي نگاشته بر پرنيان شباي آيه ي نوشته به لوح سحرگهان اي چامه ي سروده به مدح چهار فصل
اي دفتر گشوده بر اوصاف آسمان
اي بر حروف موج تو ، هر مرغ نقطه اي
اي از پيام ابر تو ، هر قطره ، آيتياي از غم غياب و حديث حضور تو
هر لحظه بر صحيفه ي ساحل ، حکايتياي سبز ، اي فصيح اي مطلع بلند تغزل اي معني عميق حماسه اي زادگاه واژه ي خورشيد اي تکيه گاه قافيه ي ماه اي آيت رسايي و شيوايي بيان
اي بحر با دو معني و يک صورت
اي محمل تباني الفاظاي مجلس سماع معانياي مفصل گسستن و پيوستن کلام
اي معني شکستن اوزان اي جمله ي دراز درخشان گنجيده در ميان هلالين شرق و غرب
اي حرف ربط جنگل با کوه و کهکشان
اي شهر واژگونه ي آفاق با آن کتيبه هاي نگونسار
با آن کتيبه هاي پر از شوکت و شکست
پوشيده از خطوط و نقوش ستارگان
اي آسمان سبز معلق اي هم تو طاق بستان ، هم باغ باستان
اي شعر ، اي عصاره ي جوشان سيال تر ز شيره ي جادويي حيات
در ريشه ي درخت در من ، طنين بانگ ترت را فرو فکن
اي شير ، اي نجيب خروشان افشانده يال در وزش بادهاي سخت
جسم مرا فروکش ، روح مرابنوشناي مرا به دندان بخراش و برخروشزنجير انقياد مرا از زمين بکن
وين زورق وجود هراسنده ي مرا
بر صخره ي طلايي خورشيد درشکن
اي پستي ، اي بلندي ، اي خوف ، اي خطر
اي سبز ، اي خزر