مرثيه ي بهار - شام بازپسین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شام بازپسین - نسخه متنی

نادر نادرپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














مرثيه ي بهار

نوبهاران کو ، که با خود بوي باران آورد

خرم آن باران که بوي نوبهاران آورد

نونهالان چمن از تشنگي خشکيده اند

زانکه ابري نيست تا يک جرعه باران آورد

نم نم باران اگر خوش بود بر ميخوارگان

يادش اکنون اشک در چشم خماران آورد

با نسيم نغمه خوان برگي نمي آيد به رقص

باد اين سامان ، سکون در شاخساران آورد

بايد اندر قصه ها ديد اين کرامت را که باد

در سکوت شب ، سرود آبشاران آورد

در همه آفاق عالم ، اختري بيدار نيست

ماه کو ، تا نامي از شب زنده داران آورد

شب چنان سنگين فرود آمد که يک تن جان نبرد

تا خبر از کشتگان زي سوگواران آورد

چشمه پنهان گشت و ما در تيرگي حيران شديم

خضر بايد ، تا نشان از رستگاران آورد

باغ را تا شمع سرخ لاله ها روشن شود

مشعلي بايد که برق از کوهساران آورد

خانه خالي شد و ليکن منزل جانان نشد

حافظي کو ، تا اسف بر حال ياران آورد

خانه ويران است و پرسد خواجه حال صور

نقش ايوان پاسخ از صورت نگاران آورد

لفظ ، در بند است و بيم معني از ديدار او

شاعران را در شمار شرمساران آورد

کاشکي خورشيد بيداري برآرد سر ز خواب

در شب مستان ، سلام از هوشياران آورد

کاش برقي برجهد از نعل اسبي بي سوار

ورنه اسبي نيست تا بانگ سواران آورد

گرنه طوفان بلا برخيزد از آفاق دور

ابر رحمت کي گذر بر کشتزاران آورد









/ 50