شام بازپسين - شام بازپسین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شام بازپسین - نسخه متنی

نادر نادرپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














شام بازپسين

باد از کرانه هاي شب ناشناخته

بوي تن برشته ي مردان را

بر سفره ي گشاده ي ما مي ريخت

ما ، جام هاي خود را بر هم نواختيم

اما ، سبوي ايمان درما شکسته بود

ما ، هيچ يک به چهره ي هم ننگريستيم

ما ، لقمه هاي خونين در کام داشتيم

هر لقمه ، بغض گريه ي ما بود

کز ضربه هاي خنده ي بيگاه مي شکست

ما ، در طنين خنده ي خود مي گريستيم

ما ، در شبي که بوسه خيانت بود

سيماي مهربان و سرسبز دوست را

در هاله ي سپيد نبوت

با آن زبان سرخ تر از شعله سوختيم

ما ، عشق را به بوسه ي نفرت فروختيم

ما ، يار را که نعره ي حق مي زد

در پاي داردوزخي دشمن

با سنگ بي تميزي آزرديم

ما ، بايزيد را به يزيدي گماشتيم

ما ، پارساتر از همه ناپاکان

ناخن به خون دوست فروبرديم

ما ، کرسي بلند تفکر را

مانند نه سپهر معلق

در زير پاي لنگ تملق گذاشتيم

ما ، برج ها ز جمجمه ها برفراشتيم

ما ، فتحنامه ها به کفن ها نگاشتيم

ما ، کورديدگان

در جستجوي جوهر دانايي

انگشت هاي کورتر از دل را

بر واژه ها و خط ها لغزانديم

چندان که نام هفت خطان زمانه را

برجسته تر ز خال بتان خوانديم

ما ، خشت ها بر آب زديم آري

ما ، سنگ ها به آينه افکنديم

ما ، گور دختران فضيلت را

مانند تازيان بيابانگرد

در شوره زار جهل و جنون کنديم

ما ، لاشه هاي خود را بر دوش داشتيم

ما ، دانه هاي اشک و عرق را

در کشتزار خوف و خجالت

مي کاشتيم و مي درويديم

ما ، روح را به خدمت تن مي گماشتيم

ما ، در قمارخانه ي تاريخ

ميراث نسل هاي کهن را

چون ننگ و نام ، باخته بوديم

ما ، لذت اسير شدن را

در دام اقتضاي زمانه

چون طعم مي ، شناخته بوديم

در آسمان ، طلايه ي صبحي عيان نبود

زخم عميق خنجر خورشيد

چون يادگار کهنه اي از ساليان دور

دل هاي سرد ما را مي سوزاند

باران ، گياه عافيت ما را

با ريزش مدامش مي پوساند

ما ، ريزه خوار خوان زمين بوديم

ما ، پاره هاي پيکر ياران را

در کاسه هاي خون زده بوديم

ما ، در شب سياه يهودايي

مهمان شام بازپسين بوديم









/ 50