سفيد و سياه
اي شما ، پرندگان دورساليان سبز ساليان کودکيساليان سبزي ضمير و
سبزي زمين روزگار خردسالي من و جهان
ساليان خاکبازي من و نسيم
تيله بازي من و ستارگان
تاب خوردن من و درخت
با طناب و نور اي پرندگان جاودانه در عبور
ساليان سبز ، ساليان کودکيساليان قصه هاي ناشنيده اي
که دايه گفت قصه هاي ديو قصه هاي
حور ساليان شير و خط و ساليان
طاق و جفت ساليان گوجه هاي کال و تخمه هاي
شور ساليان خشم و ساليان مهر
ساليان ابر و ساليان آفتاب
ساليان گل ميان
دفتر سفيد پر ميان صفحه ي کتاب ساليان همزباني قلم
با مداد سوسمار اصل
ساليان جامه هاي کازروني چهار فصل
چهره هاي ساده ي عروسکي
ساليان سبز ساليان کودکيساليان رفتن علي کنار حوضطوطي رضا آش ، سرد شدسار از درخت پر کشيد ساليان فتح رستم و شکست اشکبوسجنگ موش و گربه ي عبيد
بوي جوي موليان رودکيساليان صبح خيزي بزرگمهر
کامراني برادران برمکيساليان سبز ساليان کودکيساليان باغ بي درخت مدرسه
ترکه هاي تازه ي انار
دست هاي کوچک کبود
ساليان خنده و سلام و بازي و سرود
ساليان آن کلاس درسآن دژ گشاده بر طلايه ي افق
آن در گشوده بر سپيده ي بهشت
ساليان آن يگانه تخته ي
سياه با گچ سفيد سرنوشت ساليان خامي خيال ساليان پاکي سرشت
اي شمار پرندگان دور
ساليان بي نشان کودکيساليان مهرباني خدا
من کجا ، شما کجا ؟من دگر نه آن کسم که پيش
چشم اوستاد بر جبين تخته ي سياه ، داغ
واژه ي سفيد مي نهاد حاليا ، منم که در حضور سرنوشت
با سر سفيد ، شرمم آيد
از سياهي سرشت مي هراسم از سوال و مي گريزم
از نگاه با لب خموش ، مي رسم به
انتهاي راه آري اي پرندگان ساليان دور
اي ستارگان آسمان صبحگاه
بنگريد اين منم بر ضمير لوحه اي سفيد
نقش نقطه اي سياه