شام بازپسین

نادر نادرپور

نسخه متنی -صفحه : 50/ 40
نمايش فراداده

خانه تکاني

زمين ، زمين تر است امشب

هوا ، هواي زمستاني

دلي به ظلمت شب دارم

غمي به وسعت ويراني

کسم به در نزند انگشت

جز اين درخت پريشان حال

که سرنوشت مرا دارد

شب برهنگي اش در پيش

خزان پيري اش از دنبال

کسم به شيشه نکوبد مشت

به غير ماه سراسيمه

که در شکوه تماميت

شکسته مي شود از نيمه

به بانگ پاي که دارم گوش

ميان مستي و هشياري؟

که در رواق سرم پيچيد

صداي ساعت ديواري

چراغ را نتوانم کشت

که صبح پنجره ، روشن نيست

به هيچ سو نتوانم رفت

اگرچه جاي نشستن نيست

چنان در آينه تنهايم

که غير خويش نمي بينم

به جستجوي که برخيزم ؟

در انتظار که بنشينم ؟

ز صبح پنجره نوميد

خوشم به باد که خواهد خواند

تو ، گرد خانه تکاني ها

در آستانه ي نوروزي

ترا از آينه خواهم راند