فلسفه اخلاق از دیدگاه مکاتب قدیم و جدید

سید محمدرضا علوی سرشکی‏، محمد سلیمانی

نسخه متنی -صفحه : 100/ 29
نمايش فراداده
 يعنى اگر شجاع بود حتماً عادل هم هست و هم فيلسوف و دانشمند هم هست در حاليكه اين نسبت هم غلط است سقراط نمى‏گويد اگر كسى شجاع بود دانشمند هم هست عادل هم هست بلكه مى‏گويد اگر كسى واقعاً عاقل بود و كاملاً به عقل اش عمل بكند اين فرد، عادل هم هست يعنى چنين فرد عاقلى كه كاملاً خويشتن دار است عادل هم هست و شجاع هم هست چون مسلط شدن بر غرائز واقعاً شجاعت مى‏خواهد و از اين جهت كه شجاعت مبارزه با تندروى غرائز را داشته شجاع هم هست يعنى يك انسان كاملاً عاقل و كاملاً پيرو عقل بسيارى از كمالات را دارا است.

- اما عكس آن قضيه را نمى‏گويد كه اگر فردى شجاع ولى كم عقل و هوس باز بود چون شجاع است پس عادل هم هست و دانشمند هم هست اينك عين عبارت سقراط در مباحثه با كاليكلس بنقل از مجموعه آثار افلاطون: كتاب دوره آثار افلاطون جلد دوم در فصل فن سخنورى كاليكلس: مگر نشنيدى گفتم كسانى را بهتر و نيرومندتر از ديگران مى‏شمارم كه در كشور دارى، دانش و شجاعت دارند؟ فرمانروائى حق آنان است و آنچه بايد بيش از ديگران باشند همان فرمانروائى است.

- سقراط: مرادم اين است كه هر يك از آنان بر خود تسلط و فرمانروائى دارد؟ يا لازم نيست بر خود، فرمان براند بلكه فقط بايد بر ديگران فرمانروا باشد.

- يعنى بر خود تسلط داشتن و بر ميلها و هوسهاى خود فرمانروا بودن.

كاليكلس گرامى خويشتن داران چون چنانكه شنيدى هم عدلند و هم شجاع و هم ديندار پس خوب بمعنى راستين‏اند.