اما دقيقاً بعكس نظر خوشبينانه بيحساب ارسطو نظر بدبينانه هابز است كه حقوق طبيعى را به نظام طبيعى جنگ تعبير مىكند و مىگويد «انسانها» قبل از تشكيل حكومت، در حال جنگ زندگى مىكردند يعنى در نظام طبيعى بدون داشتن جامعه سياسى و حكومت هميشه در جنگ و ستيزه با همديگر بودند و بخاطر خارجشدن از اين نظام (هميشه در حال جنگ بودن) به قرارداد اجتماعى و تشكيل حكومت دست زدند.
رد نظريه هابز: اولاً اين تفسير زياده از حد بدبينانه و تخيلى است زيرا حيوانات هم در ميان نوع خود در حالت جنگ نيستند بلكه هر نوع با افراد نوع خود بطور عادى و مسالمتآميز زندگى مىكند و لااقل در حال جنگ دائم نيست حتى گرگان در ميان خود يا پلنگان در ميان افراد خود و حتى شيران در ميان افراد خود در حال جنگ نيستند با آنكه از درندگانند چه رسد به هر نوع پرندهاى در ميان افراد خود و يا چرندگان در ميان افراد خود و يا حشرات در ميان افراد خود هرگز در حالت جنگ نيستند چه رسد به افراد انسان با همديگر.ثانياً الان دولتها در جهان بدون حكومت جهانى بطور مسالمتآميز با هم زندگى مىكنند و جنگ در مواردى استثنائى است در حاليكه بنابر نظريه هابز دولتها قبل از تشكيل حكومت جهانى مىبايست دائماً در حال جنگ باشند (چون به نظر هابز، انسان بدون حكومت با هم در حال جنگاند).