معرفت شناسىِ دينى، يكى از شاخه هاى معرفت شناسىِ خاص است كه به تجزيه و تحليل در آنچه كه دينداران معرفت دينى مى شمارند مى پردازد. اين تجزيه و تحليل ها، انواع و اقسام مختلفى دارند كه محور تمام آنها معرفت دينى است. معرفت شناسى دينى، نگاهى است از بيرون به آنچه در حوزه معرفت دينى مى گذرد. متعلَّق معرفت شناسىِ دينى، نه دين است و نه ايمان و نه باور دينى; بلكه فقط معرفت دينى است كه عالمان و انديشه مندان دينى بدان نايل شده و از دين برگرفته اند. معرفت دينى خود شاخه هاى تنومندى دارد; فقه، فلسفه، كلام، تفسير و... همهبخشهايى از معرفت دينى اند. كه در اعصار متوالى به فهم علماى دين در آمده است. عالم دينى در پى فهم و كسب معرفت دينى است. او اندوخته و حاصل كار خود را در اختيار معرفت شناسِ دينى قرار مى دهد. پس معرفت شناسىِ دينى از نوع معرفت هاى درجه دوم است; يعنى خود معرفتى است ناظر به معرفت ديگر كه از اوصاف و احوال آن گزارشگرى مى كند. معرفت شناسىِ دينى بر سر سفره معارف دينى نشسته است و از آن تغذيه مى كند; پس مسبوق به آنها است. و اين است معناى پسينى بودن معرفت شناسىِ دينى. معرفت شناسىِ دينى بعد از تولد معرفت دينى زاده مى شود و نگاهى است از بيرون و از بالا به معارف دينى. معرفت شناس ِ دينى خود را درون يك حوزه معرفت دينى محصور و خلاصه نكرده جهانى فراخ تر از يك حوزه يا دو حوزه از معارف دينى دارد. جهان او مساوى است با كلّ جهان معارف دينى. معرفت شناسى دينى به توصيف معارف دينى مى پردازد; يعنى مى كوشد همان را كه در دنياى معارف دينى اتفاق افتاده و مى افتد، تحليل كند و از كاروان بزرگ و شتابان فهم دينى گزارشى دقيق و صحيح ارائه دهد. او نيز بر كرسى داورى مى نشيند كه اين خود از معيارهاى خاصى در معرفت شناسىِ دينىِ معاصر پيروى مى كند.
گفتنى است كه به گونه اى ديگر مى توان در دين به معرفت شناسى پرداخت و آن اين كه در مقام استخراج ديدگاه هاى معرفت شناسانه از دين برآييم; يعنى با مراجعه به متون و نصوص دينى به استنباط مباحث و مسائل معرفتى بنشينيم و ببينيم دين خود چه نوع معرفت شناسى عرضه مى كند. نه اين كه با معيارهاى معرفت شناسانه و از بيرون به سراغ معارف دينى رويم. شايد بهتر باشد به معناى اخير، اصطلاح «معرفت شناسى دين» را اطلاق كنيم، تا مبتلا به خلط استعمال نشويم. به هر حال آنچه در اينجا مراد است، معرفت شناسى دينى است.
معرفت شناسى دينى، علمى است داراى مسائل مختلف كه اهمّ آنها نزد معرفت شناسان دينى معاصر عبارتند از: نظريه ايمان دينى ـ شامل مباحثى از قبيل ماهيت ايمان دينى، ارتباط ايمان و عقل، ارتباط ايمان و معرفت، ايمان و وحى، ارتباط ايمان و ساير حالات نفسانى، ايمان و آزادى، ايمان و مدرنيته، ايمان و عمل، درجات ايمان و ايمان گروى ـ معنادارى و تحقيق پذيرى معارف دينى، تحقيق در زبان دين، ارتباط دين با ساير معارف، تحوّل يا ثبات معرفت دينى، سير تحول معرفت دينى، امكان حصول معرفت دينى يا شكاكيت دينى، تجربه دينى و منابع معرفت دينى (وحى، عقل و...).
هر يك از مسائل بالا مى تواند موضوع يك تحقيق جداگانه باشد. در اين نوشتار تنها به چند مسأله، آن هم با رعايت كامل اختصار مى پردازيم. ملاك گزينش آن است كه قبل از هر چيز بايد نشان داد كه معارف دينى معنا دارند; بعد از اثبات معنادارى گزاره هاى دينى، نوبت به اثبات امكان معرفت دينى و نفى شكاكيت دينى است. در ادامه به معرّفى منبع عمده معرفت دينى، يعنى وحى مى پردازيم. ولى قبل از پرداختن به مسائل پيش گفته، مناسب است نظرى تاريخى به سابقه مسائل معرفت شناسى دينى تاكنون بيندازيم، تا با بصيرتى در خور به تحليل و بررسى سه مسأله فوق بنشينيم.