فرد درسك (Fred Dretske) راه سوم را در سال 1971 پيشنهاد كرد. درسك، راه حل معماى گتيه را در اين دانست كه در مثال گتيه، اسميت به طور شانسى باور صادقى حاصل كرد; حال آن كه ما بايد باور صادق را بر ادله قطعى سوار كنيم، تا عنصر شانس هيچ دخالتى در معرفت نداشته باشد. پس شرط چهارم معرفت اين است كه معرفت غير از آن سه عنصر، بايد بر ادله قطعى نيز استوار باشد.
ادله قطعى چيست؟ يك تفسير اين است كه ادله A - M براى باور N قطعى است; در صورتى كه اگر Nكاذب باشد، ادلهA - Mامكان صدق نداشته باشد. تفسير ضعيف تر آن است كه ادلهA - Mبراى باور Nقطعى است; در صورتى كه اگر Nكاذب باشد، ادله A - Mصادق نباشد، و فرق بسيار است ميان امكان صدق نداشتن و صادق نبودن; زيرا نخستين، ناظر به عالم امكان است و دومى از عالم وقوع، سخن مى گويد.
به هر حال درسك، گشودن مشكل را به افزودن شرط پيش گفته دانست; ولى پيشنهاد او از سوى جورج پاپاس (Pappas George) و مارشال سواين (Swain Marshal) با مشكل جدّى رو به رو شد.