آب ، اين ماده حياتى كره خاكى به وجود و جريان خود ادامه مىدهد ، بدون اينكه كسى را مجبور كند ، شخص ديگرى را در استخر آب بيندازد و او را غرق كند ، يا جهاز هاضمه و دستگاه مربوط بدن را به آشاميدن خود مجبور بسازد و نه تنها او را از مرگ نجات بدهد ، بلكه سلولها و اعصاب مغزى را آماده انديشه و رؤيا و تخيل و تداعى معانى و خودآگاهى مىنمايد .
آرى ، ماده آب هيچ گونه مأمور اجرايى بالاى سر استعمال كنندگان آب نگماشته است .
اين انسان است كه حيات خود را مىخواهد و آن آب را با انواع گوناگون مورد بهرهبردارى قرار مىدهد .
اين مسئله مورد ترديد نيست ، جاى تأسف اين است كه اين انسان روى چه عواملى به جاى داشتن سوداى سر به بالا ، همواره ميل به سر به پايين مىكند .
افسوس بر آن انسانهايى كه با بودن نبوت و امامت و بهخصوص حبل اللّه متينى چون قرآن ، در اين قفس خاكى خود را حبس كرده و چون درب اين قفس باز شود جايى جز جهنم براى آنان نخواهد بود .
قرآن را براى رشد و تكامل و رسيدن به عالىترين مقام الهى نفس و هستى خود بخواهيد ، آن را فرا گرفته و براى رفع عيوب درون و برون خود عمل كرده و از خويشتن به وسيله قرآن مجيد انسان نمونهاى بسازيد .
قرآن را براى تخدير خود از ملامتها و خستگىها و شفيعى جهت پول يافتن و شفاى امراض بدنى و بركت خانه و مغازه قرار ندهيد كه دين براى جبران ملالت جسمى و علاج ترس از حوادث مادى نيامده است ، جلالالدين مولوى در ضمن آثارش به اينان كه برداشت غلط از قرآن دارند حملهور شده و مىگويد :