پس بدان كه خاطرى كه از قبل خداى تعالى ابتدا باشد ، شايد كه به خير باشد ، اكرام را و الزام حجت را و باشد كه به صدمه و رنج باشد امتحان را و تغليظ محنت و آزمايش را .
و خاطرى كه از قبل ملهم باشد نباشد الا به خير كه او ناصح و مرشد است و نيست الا براى اين كار و خاطرى كه از قبل شيطان باشد الا به شر نباشد تا اغوا و استزلال كند .
و وقت باشد كه به خير خواند ، مكر و استدراج را و خاطرى كه از قبل هواى نفس باشد شر را باشد و تمتع را و بعض سلف گفتهاند : كه هواى نفس هم چنين به خير خواند و مقصود از آن شر باشد ، چنانكه شيطان ، اين است انواع خاطرها .
پس تو محتاجى كه بعد از اين معرفت سه فصل حاصل كنى كه لابد است از آن و مقصود در ضمن آن است .
يكى فرق ميان خاطر خير و شر على الجمله ، دوم فرق ميان خاطر شر ابتدايى يا شيطانى يا هوايى كه هر يكى را دفعى است از نوعى ديگر ، سوم فرق ميان خاطر خير ابتدايى يا الهامى يا شيطانى يا هوايى تا پيروى آن كنى كه از خداى است يا از ملهم و حذر كنى از آنچه از شيطان است .
علماى ما رحمهمالله گفتهاند كه چون خواهى كه خاطر خير از خاطر شر بدانى و فرق كنى آن را ، به چهار گونه ميزان بركش :
اول آن كار را بر ميزان شرع عرض كن ، اگر موافق جنس آن باشد خير باشد و اگر بر ضد آن باشد يا رخصه باشد يا شبهه شر باشد .
و اگر بدين ميزان معلوم نشود عرض كن بر اقتدا ، اگر موافق اعمال سلف باشد ، در كردن آن اقتدا به صالحان بود . پس خير باشد و اگر به ضد آن باشد ، شر باشد و اگر بدين ميزان نيز معلوم نشود بر نفس و هوا عرض كن ، اگر نفس از آن نفرت گيرد ، نفرت طبع نه نفرت خوف بدان كه خاطر خير است و اگر نفس بدان مايل باشد ميل طبيعى و جبلى نه ميلى كه از تقرب به خدا و ترغيب به ثواب باشد ؛ بدان كه خاطر شر است كه نفس اماره به سوء است ، به اصل طبع خود به خير ميل نكند ، چون به يكى از اين موازين بركشيدى ، خاطر خير از خاطر شر بدانستى واللّه ولى الهداية .
چون خواهى كه فرق كنى ميان خاطر شرى كه از قبل شيطان باشد و خاطر شرى كه از هواى نفس باشد ، يا از خدا باشد ابتدا از سه وجه در او نظر كن :
اگر مصمم يابى بر يك حال ايستاده ، بدان كه از خداىتعالى است ، يا از هواى نفس و اگر متردد يابى و مضطرب بدان كه از شيطان است و بعضى از عارفان گفتهاند :
مَثَل هواى نفس مثل پلنگ است الا به قمع و قهر بالغ باز نگردد ، يا مثل خارجى كه جنگ براى تدين كند ، هرگز باز نگردد تا كشته شود و مثل شيطان مثل گرگ است ، اگر از يك جانب برانى از ديگر جانب درآيد .
دوم آنكه اين خاطر اگر در عقب گناهى باشد كه كرده باشى ، بدان كه از حقتعالى عقوبتى است و اهانتى و خواريى كه از شومى آن گناه بوده باشد ، در قرآن مجيد چنين مىفرمايد كه :
كَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ [402] .
اين چنين نيست كه مىگويند ، بلكه گناهانى كه همواره مرتكب شدهاند بر دلهايشان چرك و زنگار بسته است [ كه حقايق را افسانه مىپندارند . ]