چون خواهى كه فرق كنى ميان خاطر چيزى كه از خدا باشد و آنكه از ملك باشد همچنين از سه وجه نظر كن :اگر قوى و مصمم باشد از خداىتعالى است و اگر متردد از ملك كه او به منزلت ناصحى است ، از هر جانب درآيد و روى به تو آرد و هر نصيحت كه بر تو عرضه كند به اميد آنكه تو اجابت كنى و رغبت خير كنى .دوم آنكه اگر در عقب طاعتى و اجتهادى پديد آيد ، از خداى تعالى باشد چنانكه فرمود : وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا [404] .و كسانى كه براى [به دست آوردن خشنودى] ما [ با جان و مال ]كوشيدند ، بىترديد آنان را به راههاى خود [ راه رشد ، سعادت ، كمال ، كرامت ، بهشت و مقام قرب ]راهنمايى مىكنيم . و اگر اين خاطر به ابتدا باشد از ملك باشد در اغلب احوال .سوم اينكه اين خاطر اگر در اصول و اعمال باطن باشد از خداىتعالى است و اگر در فروع و اعمال ظاهر است از ملك است ، در بيشتر احوال چه فرشته را ، راه نيست به معرفت باطن بنده به قول بيشتر علما ، اما خيرى كه از شيطان باشد كه آن استدراج باشد ، شيخ ما گفتى رحمة اللّه عليه نظر كنى اگر نفس خود را در فعلى كه به خاطرت آمد به نشاط بينى نه با ترس و خشيت و با تعجيل بينى نه به آهستگى و با ايمنى بينى نه با خوف و به عاقبت ناانديشيدن بينى نه با بصيرت و تفكر ، بدان كه آن خاطر از شيطان است و اگر نفس را به ضد اين بينى با خشيت و ترس نه با نشاط و به تأنى ، نه با شتاب و با خوف ، نه با امن و عاقبت انديشى نه با بىعاقبتى بدان كه از خداى تعالى است يا از ملك .پس من گفتم : پندارى كه نشاط سبكى است كه در آدمى پديد آيد در كارى كه بىبصيرت باشد ، يا نه در ذكر ثواب آن مذموم باشد .اما تأنى نيك است و پسنديده الا در چند جاى معدود كه در حديث نبوى است عليه الصلاة والسلام ، تزويج بكر چون رسيده شد و گزاردن وام چون قدرت باشد و تجهيز ميت چون شكى نباشد و مهمانى كردن در وقت نزول و توبه از گناه چون گناه كرده شد ، ( كه اين امور را تأنى جايز نيست ) .اما خوف واجب است از براى تمامى عمل باشد ، تا براى اداى آن به وجه خويش و حق خويش يا خوف قبول حق .اما بصارت عاقبت به آنكه ببيند تا يقين شود كه آن خير و رشد است و اميد ثواب عاقبت هم ، اين است جمله فصول سهگانه كه لازم است تو را معرفت آن در باب خاطرها ، نيك بدان و نيك ببين كه از اسرار لطيف شريف است .