من خراب نگه نرگس شهلاى توام تو به تحريك فلك فتنه دوران منى مىتوان يافتن از بىسر و سامانى من اهل معنى همه از حالت من حيرانند تلخ و شيرين جهان در نظرم يكسان است زير شمشير تو امروز فروغى مىگفت فارغ از كشمكش شورش فرادى توام[342] بيخود از باده جام و مى و ميناى توام من به تصديق نظر محو تماشاى توام كه سراسيمه گيسوى سمن ساى توام بس كه حيرت زده صورت زيباى توام بس كه شوريده دل از لعل شكر خاى توام فارغ از كشمكش شورش فرادى توام[342] فارغ از كشمكش شورش فرادى توام[342]