نه پاى آنكه از كره خاك بگذرم بىآب و دانه در قفسى تنگ ماندهام روزى كه خاك گور شوم رحمتى بكن روزى كه سر زخاك برآرم به بوى غيب گر رد كنى مرا و اگر در پذيريم تا هست عمر ، چون سگ اصحاب كهف تو عطار بر در تو چو خاكى است منتظر يا رب درت مبند كه من خاك آن درم نه دست آنكه پرده افلاك بردرم پرها زنم چو زين قفس تنگ برپرم سختم مگير زان كه من آن صيد لاغرم رسوا مكن ميانه غوغاى محشرم خاك سگان كوى توام بلكه كمترم سر بر دو دست بر در كويت مجاورم يا رب درت مبند كه من خاك آن درم يا رب درت مبند كه من خاك آن درم
غرض از نزول قرآن
قرآن را براى رشد و تكامل و رسيدن به عالىترين مقام الهى نفس و هستى خود بخواهيد ، آن را فرا گرفته و براى رفع عيوب درون و برون خود عمل كرده و از خويشتن به وسيله قرآن مجيد انسان نمونهاى بسازيد .قرآن را براى تخدير خود از ملامتها و خستگىها و شفيعى جهت پول يافتن و شفاى امراض بدنى و بركت خانه و مغازه قرار ندهيد كه دين براى جبران ملالت جسمى و علاج ترس از حوادث مادى نيامده است ، جلالالدين مولوى در ضمن آثارش به اينان كه برداشت غلط از قرآن دارند حملهور شده و مىگويد :خويشتن مشغول كردن از ملال كاتش وسواس را و غصه را زان سخن بنشاند و سازد دوا باشدش قصد از كلام ذوالجلال زان سخن بنشاند و سازد دوا زان سخن بنشاند و سازد دوا