توجه به نقص خويش و نقص عمل خويش و توجه به آيات و روايات مربوطه به خوف يا آيات و روايات بازگوكننده عذاب و جريمه مجرمان ، بهترين راه به دست آوردن خوف مطلوب است . خوف از مقام حق و از عذاب فرداى قيامت ، آدمى را از اعمال ناپسند و رذايل اخلاقى حفظ مىكند ، در روايت آمده : اِنَّ حُبَّ الشَّرَفِ وَالذِّكْرِ لا يَكُونانِ فى قَلْبِ الْخائِفِ الْهارِبِ[231] .آن كس كه از مقام حق و عذاب الهى در ترس و بيم است ، عاشق برترى و نامآورى نيست . امام صادق عليهالسلام به اسحاق بن عمار فرمودند :اى اسحاق ! آن چنان از خدا بترس كه گويا در برابر ديده توست و اگر از تو پنهان است ، ولى تو از او غايب نيستى ، چنانچه بپندارى كه تو را نمىبيند ، بدون شك كافر شدى و اگر بدانى كه تو را مىبيند و با علم به اين حقيقت معصيت كنى پس او را از هر بينندهاى پستتر فرض كردهاى[232] !امام سجاد عليهالسلام عرضه مىدارد :منزهى تو ، عجب است از آن كه تو را مىشناسد ، چگونه از تو باك ندارد[233] !در روايت آمده :قطره اشكى كه از خوف خدا ريخته شود ، درياهايى از آتش را خاموش مىكند[234] .و نيز در آثار اسلامى آمده :هيچ مؤمنى نيست كه از ترس خدا قطره اشكى بر چهرهاش بريزد ، مگر اينكه خداوند آتش جهنم را بر او حرام كند[235] .در روايت آمده :هرگاه قلب مؤمن از خوف خدا بلرزد ، گناهانش همچون برگ درخت كه از شاخه برگيرند ، بريزد[236] .از امام باقر عليهالسلام روايت شده :اميرالمؤمنين على عليهالسلام آن گاه كه در عراق بود ، روزى پس از نماز صبح ، به وعظ و نصيحت پرداخت و از خوف خدا گريست و ديگران هم از گريه حضرت به گريه نشستند ، آن گاه فرمود : به خدا قسم كه از زمان دوستم رسول خدا صلىاللهعليهوآله اقوامى را به ياد دارم كه صبح مىنمودند و شب مىكردند ، در حالى كه چهرهها گرفته و احوالشان پريشان و شكمها از گرسنگى به پشت چسبيده و پيشانى آنان از اثر سجده چون زانوى شتر بود ! ! شب را در حال سجده و قيام براى پروردگارشان به روز مىآوردند ، گاهى مىايستادند و گاهى پيشانى به خاك مىنهادند و با خداى خود سرگرم گفتگو و مناجات بودند و آزادى خويش را از آتش جهنم از حضرت او مىخواستند ، به خدا سوگند با همه اين احوال آنان را مىديدم كه بيمناك و هراسانند ! !