راه به دست آوردن خوف - عرفان اسلامی جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 5

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

راه به دست آوردن خوف

توجه به نقص خويش و نقص عمل خويش و توجه به آيات و روايات مربوطه به خوف يا آيات و روايات بازگوكننده عذاب و جريمه مجرمان ، بهترين راه به دست آوردن خوف مطلوب است . خوف از مقام حق و از عذاب فرداى قيامت ، آدمى را از اعمال ناپسند و رذايل اخلاقى حفظ مى‏كند ، در روايت آمده :

اِنَّ حُبَّ الشَّرَفِ وَالذِّكْرِ لا يَكُونانِ فى قَلْبِ الْخائِفِ الْهارِبِ[231] .

آن كس كه از مقام حق و عذاب الهى در ترس و بيم است ، عاشق برترى و نام‏آورى نيست .

امام صادق عليه‏السلام به اسحاق بن عمار فرمودند :

اى اسحاق ! آن چنان از خدا بترس كه گويا در برابر ديده توست و اگر از تو پنهان است ، ولى تو از او غايب نيستى ، چنانچه بپندارى كه تو را نمى‏بيند ، بدون شك كافر شدى و اگر بدانى كه تو را مى‏بيند و با علم به اين حقيقت معصيت كنى پس او را از هر بيننده‏اى پست‏تر فرض كرده‏اى[232] !

امام سجاد عليه‏السلام عرضه مى‏دارد :

منزهى تو ، عجب است از آن كه تو را مى‏شناسد ، چگونه از تو باك ندارد[233] !

در روايت آمده :

قطره اشكى كه از خوف خدا ريخته شود ، درياهايى از آتش را خاموش مى‏كند[234] .

و نيز در آثار اسلامى آمده :

هيچ مؤمنى نيست كه از ترس خدا قطره اشكى بر چهره‏اش بريزد ، مگر اين‏كه خداوند آتش جهنم را بر او حرام كند[235] .

در روايت آمده :

هرگاه قلب مؤمن از خوف خدا بلرزد ، گناهانش هم‏چون برگ درخت كه از شاخه برگيرند ، بريزد[236] .

از امام باقر عليه‏السلام روايت شده :

اميرالمؤمنين على عليه‏السلام آن گاه كه در عراق بود ، روزى پس از نماز صبح ، به وعظ و نصيحت پرداخت و از خوف خدا گريست و ديگران هم از گريه حضرت به گريه نشستند ، آن گاه فرمود :

به خدا قسم كه از زمان دوستم رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اقوامى را به ياد دارم كه صبح مى‏نمودند و شب مى‏كردند ، در حالى كه چهره‏ها گرفته و احوالشان پريشان و شكم‏ها از گرسنگى به پشت چسبيده و پيشانى آنان از اثر سجده چون زانوى شتر بود ! ! شب را در حال سجده و قيام براى پروردگارشان به روز مى‏آوردند ، گاهى مى‏ايستادند و گاهى پيشانى به خاك مى‏نهادند و با خداى خود سرگرم گفتگو و مناجات بودند و آزادى خويش را از آتش جهنم از حضرت او مى‏خواستند ، به خدا سوگند با همه اين احوال آنان را مى‏ديدم كه بيمناك و هراسانند ! !

/ 239