وضو ، غسل ، تيمم ، پاكى بدن ، طهارت لباس ، مباح بودن محل ، احتراز از لباس ابريشم و طلا و لباسى كه آلوده به پوست و موى حيوانات حرام گوشت است ، مراعات وقت ، توجه به قبله ، اداى كلمات نماز با قرائت صحيح ، از آداب ظاهريه نماز است ، گرچه هر يك از اينها داراى اسرار و حقايقى است كه به قسمتى از آن در جلد چهارم اشاره رفته است .خواندن بعضى از آيات مانند : وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى [182] و بعضى اوراد و اذكار در مقدمه نماز ، برداشتن دو دست تا محاذى گوش در حالى كه دو كف به طرف قبله باشد ، مؤدب ايستادن و چشم به محل سجده داشتن و با كمال ادب و وقار و طمأنينه نماز را شروع كردن نيز از آداب ظاهريه نماز است .
آداب باطنى نماز
اما آداب باطنى : نماز ، مناجات با قاضى الحاجات و وسيله تقرّب به حضرت اوست و بسيارى از معارف الهيّه در اين عبادت با عظمت گنجانده شده است ؛ اگر نمازگزار در خور استعداد و وسعش به مراتب ظاهريه و باطنيه آن توجه ننمايد ، در حقيقت مناجات با او نكرده و به حريم قدسش راه نيافته و متوسل به وسيله تقرّب نشده است .در صورت توجه به آداب ظاهريه و باطنيه ، مىتوان از منافع اين عبادت بزرگ بهرهمند شد . متكلّم به وسيله نماز به هيچ عنوان نبايد از حضرت مستمع غافل باشد كه غفلتش مايه تاريكى و راحتش علّت رنج خواهد شد .نماز ، نزديك كننده عبد به آثار ظاهرى و باطنى حضرت دوست و بازدارنده انسان از همه فحشا و منكرات است و اين ميسر نيست مگر اينكه مكلّف به اندازه وسع و قدرتش علماً و عملاً در رابطه با آداب ظاهريه و باطنيه نماز باشد .
مراحل نماز باطنى
فيض كاشانى در « محجة البيضاء » مىگويد :روح نماز در ابتداى كار بستگى به شش مرحله دارد كه بر مكلّف نمازگزار لازم است به مراعات اين حقايق اقدام كند .1 ـ حضور قلب .2 ـ تفهم .3 ـ تعظيم .4 ـ هيبت .5 ـ اميد .6 ـ حيا .
1 ـ حضور قلب
حضور قلب حقيقتى است كه از تمركز فكر در برنامههاى نماز و توجه عميق انسان به حق پديد مىآيد ، چنانچه در نماز ، فكر انسان ميدانى براى جولانگاه غير حق باشد ، براى قلب محال است كه بتواند روى به جانب معشوق حقيقى كند و از عالم ملكوت كسب فيض و نور نمايد . اگر قلب با كمك فكر در نماز حاضر نباشد و دل كه روى حقيقى انسان است به سوى قبله محبوب نباشد ، آن نماز را مىتوان نماز گفت ؟ در صورتى كه قلب در نماز با محبوب عالم سخن نگويد و از عشق او نجوشد و در اتصال با ملكوت عالم نباشد ، آن نماز ، جسمى است بىروح و چراغى است بىنور و الفاظى است بىمعنا .تكرار لاَ تَكُن مِنَ الْغَافِلِينَ [183] در آيات قرآن مجيد ، متوجه اين معناى با عظمت است كه در هيچ عبادتى غافل از اسرارش مباش و در هيچ طاعتى نسبت به محبوب حقيقى عالم بىتوجه مباش .