2 ـ فعاليت زندگى انسان هرگز بدون برنامه صورت نمىگيرد و اين مسئلهاى است بديهى و اگر احياناً خفا پيدا مىكند از كثرت وضوح است ؛ زيرا در يك طرف انسان با خواست و اراده خود كار مىكند و در نتيجه تا كارى را به سبب شرايط موجود « كردنى » تشخيص ندهد به انجام دادن آن اقدام نمىكند ، يعنى كار را به دنبال دستور علمى درونى انجام مىدهد و از طرف ديگر كارهايى را كه انجام مىدهد براى « خود » يعنى براى رفع حوائجى كه درك مىكند به وجود مىآورد و در نتيجه ميان اعمال و افعال وى ارتباطى است مستقيم .خوردن و نوشيدن و خواب و بيدارى و نشستن و برخاستن و رفتن و آمدن و غير اينها هر كدام جايى و اندازهاى دارد ، در حالى لازم و در حالى غير لازم در شرايطى نافع و در شرايطى مضر مىباشد و در نتيجه انجام دادن هر كارى طبق دستورى است درونى كه در درك انسان ، كليات آن ذخيره شده و به حسب انطباق به مورد ، جزئيات آن تحقق مىپذيرد .هر فرد از انسان در كارهاى فردى خود به منزله كشورى است كه فعاليتهاى اهالى آن تحت قوانين و سنن و آداب معينى كنترل مىشود و قواى فعال اين كشور موظفند كه اعمال خود را اول با دستورهاى لازم الرعايه آن تطبيق نموده پس از آن انجام دهند . فعاليتهاى اجتماعى يك جامعه نيز حال فعاليتهاى فردى را دارد و پيوسته يك نوع مقررات و آداب و رسومى كه مورد تسليم اكثريت افراد مىباشد بايد در آنها حكومت كند ، وگرنه اجزاى جامعه به واسطه هرج و مرج در كمترين وقت و كوتاهترين فرصتى متلاشى خواهد شد .