استعاذه ، در كلام كاشفى - عرفان اسلامی جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 5

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بايد قبل از شروع نماز و قرائت حمد با گفتن اعوذ باللّه و متحقق شدن به حقيقت آن قلب و زبان پاك كند تا خود را براى تجلى حقيقى كه عبارت از ذكر خداست ـ إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللّهَ أَكْبَرُ [379] .

يقيناً نماز از كارهاى زشت ، و كارهاى ناپسند باز مى‏دارد و همانا ذكر خدا بزرگ‏تر است .

ـ آماده كند .

از امام صادق عليه‏السلام آمده :

أغْلِقُوا أبْوابَ الْمَعصِيَةِ بِالاْءسْتِعاذَةِ وَافْتَحُوا أبْوابَ الطّاعَةِ بِالتَّسْمِيَةِ[380] .

درهاى گناه و معصيت را با استعاذه ببنديد و ابواب ثواب و طاعت را با كليد بسم اللّه باز كنيد .

استعاذه ، در كلام كاشفى

كاشفى در تفسيرش گويد :

مستعيذ يا عامى است و يا عارف ، استعاذه عوام آن است كه از وسوسه شيطان پناه به حضرت بارى برند و استعاذه عارفان آن‏كه از حال شيطان به حق پناه جويند ، يعنى صفت عجب كه موجب طعن و لعن ابليس شده و او را از اوج قرب و عزت به حضيض بعد و ذلت افكند اعاذه نمايند و التجا كنند به حضرت ذوالجلال از پندار كمال و تصور حسن حال كه نتيجه انانيت است و انانيت سبب اتصاف به صفات شيطان .

  • حق‏تعالى گفت با موسى به راز چون بديد ابليس را موسى به راه گفت دايم ياد دار اين يك سخن من نگو تا تو نگردى همچو من[381]

  • كآخر از ابليس رمزى جوى باز گشت از ابليس موسى رمز خواه من نگو تا تو نگردى همچو من[381] من نگو تا تو نگردى همچو من[381]

استعاذه صادقان ، احتراز است از مشاهده خلق و تطهير دل از هر چه مانع باشد از استغراق در شهود حق .

و شيطان و هم ديده محجوبان بى‏بصيرت را كه از مضيق صورت ، قدمى به فضاى صحراى معنى ننهاده‏اند ، به نقوش و الوان ظهورات مختلفه و تعينات متنوعه كه به واسطه تجليات متكثره بر لوح نمايش جلوه‏گرند ، مشغول ساخته تا از ملاحظه نور وحدت كه در نظر روشندلان ماحى نقش و لون و كثرت موهوم است ، غافل مانده‏اند و تا چشم اين ديوان به تير استعاذه حقيقت كه قطع نظر از شهود ماسواست دوخته نگردد ، جمال وحدت صرف روى نخواهد نمود .

سالك هرگاه به مقام تجلى افعال برسد و اين نكته مشهود وى گردد كه هيچ فعل در صور مظاهر ظاهر نشود مگر از فاعل حقيقى :
وَاللّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ [382] .

در حالى كه خدا شما را و آنچه را مى‏سازيد ، آفريده است .

/ 239