شوق ، شهباز محبت را پر است شوق داروخانه اهل بلاست از مى شوق آن كه پر شد جام او در جهان با حق بود آرام او در حريم انس جان را رهبر است كلبه او نور مشتاق خداست در جهان با حق بود آرام او در جهان با حق بود آرام او
تفسير تكبيرة الاحرام
در تفسير از اهل بيت عصمت و طهارت عليهمالسلام دو روايت وارد است يكى آن كه : اَللّهُ اَكْبَرُ مِنْ كُلِّ شَىءٍ[256] . خداوند بزرگتر از هر چيزى است .و اين معنى مقتضى آن است كه : انسان چون مشاهده عظمت و كبريايى الهى نمايد ، خود را بسيار صغير و حقير شمارد و هستى خود را هيچ نداند و خويش را كان لم يكن انگارد .و ديگر اينكه : اَللّهُ اَكْبَرُ مِنْ اَنْ يُوصَفَ[257] .خداوند بزرگتر از آن است كه وصف شود . و اين تفسير بلندتر از تفسير اول است ، چه آن كه در تفسير اول رايحه يك نوع تحديد است كه از ساحت حضرت كبريايى بعيد است ، به خلاف تفسير دوم كه غايت تنزيه و تمجيد است و كمال معرفت توحيد .اى لال ز وصف تو زبانها با آنكه تو در ميان جانى هر گوشه فكنده تير فكرت گاهى به بتى شويم مفتون گاهى از چشم و گاه ابرو گاهى از لطف و گاه از قهر گه سير كنيم در خط و خال جوييم تو را در آن ميانها[258] كوته زثناى تو بيانها جوياى توايم در كرانها ره كرده به هر گمان كمانها جوييم جمالت از نشانها گاهى از لب گهى دهانها گاهى پيدا گهى نهانها جوييم تو را در آن ميانها[258] جوييم تو را در آن ميانها[258]