حقيقت تكبيرة الاحرام و شرح آن - عرفان اسلامی جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 5

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حقيقت تكبيرة الاحرام و شرح آن

وجود مقدس حضرت صادق عليه‏السلام در اين جملات ، حالت نمازگزار را به وقت گفتن تكبيرة الاحرام بر دو صورت تصوير كرده:

1 ـ حال توجه به اين‏كه در تمام عالم وجود ، بزرگى جز حضرت حق وجود ندارد و عبد بر اين مبنا دل به غير خدا ندارد و تمام كشش‏ها و جذبه‏ها در برابر جذبه عشق او نسبت به عبد صفر و بى‏قدرت و ناتوان است و عبد در اين حوزه جاذبه از آلودگى‏ها دور و به حسنات الهيه با تمام وجود آراسته است .

2 ـ حال غفلت و بى‏خبرى و نسيان نسبت به حقيقت موضوع ؛ در اين حال ، عبد و مكلف هنوز غرق در اوهام و خيالات و گرفتار تصويرهايى از امور مادى و شهوانى است و به درك عظمت و جلال و جبروت حضرت دوست نايل نشده و در كمال درماندگى و بيچارگى و كوچكى است و راهى به سوى قرب براى خود باز نكرده و گفتن او با نگفتنش يكى است ! !

امام صادق عليه‏السلام در اين جملات زيبا و نورانى به هدايت بندگان برخاسته و آنان را در راهى قرار مى‏دهد كه از عمل خود بهره ببرند و به حقايق وقايع دست يابند لذا نمازگزاران را به سوى تكبيره‏الاحرام واقعى و دور ماندن از تكبير قلابى و بى‏فايده دعوت كرده ، مى‏فرمايد :

به وقت تكبيره‏الاحرام ما بين آسمان‏ها و زمين آنچه موجود وجود دارد و خود آسمان‏ها و زمين را ، بسيار كوچك بدان و جز به عظمت و بزرگى حضرت دوست كه جز عظمت او عظمتى اصلاً وجود ندارد توجه نداشته باش .

به حقيقت بدان كه خداوند بزرگ كه احاطه به تمام موجودات و وضع ظاهر و باطن آنان دارد ، چون به وقت تكبير به ذات قلبت بنگرد و ببيند روى دلت از مفهوم و حقيقت تكبير به جاى ديگر است و گرفتار عارضه غفلت و نسيان و سهو از واقعيت هستى فرياد مى‏زند :

اى دروغگو ! با من مكر و حيله مى‏كنى ؟ به عزت و جلالم تو را از سه واقعيت عالى ، به خاطر زنده نبودن تكبيرت محروم مى‏كنم :

1 ـ شيرينى يادم را بر تو حرام مى‏كنم ؛

2 ـ از رسيدنت به مقام قرب جلوگيرى مى‏نمايم .

3 ـ از اين‏كه به مناجات با من مسرور شوى تو را منع مى‏كنم !

اى عباد خدا ! اى بندگان حضرت حق ! اى دوستداران واقعيت ! اى نمازگزاران !

اى مسافران كوى محبوب ! اى سالكان راه ! شما را به خدا قسم عذابى براى عاشق از اين سه عذاب بالاتر مى‏شود ؟ ! !

الهى قمشه‏اى آن پروانه شمع جمال به پيشگاه مقدسش عرضه داشته :

  • اى دلبر با شكوه پرناز ما بر كرم توايم مغرور با نام تو مى‏كنم همه شب بر خاك در تو سر نهاديم يك در به جفا رقيب اگر بست جز حق همه باطلند و فانى در بازى طاق و جفت گيتى گر بست الهيا در وصل از درگه يار كى شوم باز

  • از ديده خود مرا مينداز وز لطف تو غرق نعمت و ناز بر كاخ فلك زشوق پرواز گشتيم به عالمى سرافراز صد در به رخ از حبيب شد باز بر خوان زكتاب عشق اين راز خواهى ببرى تو عشق مى‏باز از درگه يار كى شوم باز از درگه يار كى شوم باز

در احاديث قدسيه آمده كه خداوند به موسى بن عمران فرمود :

به فلان كس بگو : تو را دچار چنان بلايى كرده‏ام كه ما فوق آن نيست . عرضه داشت : خداوندا ! من او را بر بلايى نديدم ، خطاب رسيد : لذت مناجاتم را از او گرفته‏ام ![246] !

آه و دريغ اگر حضرت مولا ما را از پيشگاه قدسش براند ، واى اگر جناب او ما را از نظر بيندازد ، وا اسفا اگر حضرت يار به هنگام تكبير ، قلب ما را در شغل ديگر ببيند !

خلاصه سخن حضرت صادق عليه‏السلام و توضيحى كه اهل حال به اين سخن داده‏اند ، اين است كه به وقت تكبير بايد همه عالم و خود را فراموش كرده و موجوديت و هويت و شؤون خويش را در عظمت و جبروت حضرت او فنا نموده و حتى براى يك لحظه هم در پيشگاه او خود و همه عالم و عالميان را ننگرى كه اين نگريستن عين گناه و محض توهين به حضرت يار است .

و اين حال نه تنها در نماز بايد رعايت شود كه رعايت و تمرين آن در نماز به خاطر اين است كه در همه حال و در همه وقت و در هر شأنى رعايت گردد كه اين مقام ، بالاترين مقام و نقطه عروج واصلان متقيان است .

در اين مقام سخنى جز سخن خدا نيست و كارى جز محض خدا صورت نمى‏گيرد و هر لحظه عمر انسان پرارزش‏تر از تمام اين جهان است و مقام حقيقى وحدت همين مقام است .

/ 239