اى دواى درون خسته دلان مرهمى لطف كن كه خسته دلم گرچه من سر به سر گنه كردم تو در اين نامه سياه مبين من خود از كردههاى خود خجلم با وجود گناه كارىها از تو دارم اميدوارىها[190] مرهم سينه شكسته دلان مرحمت كن كه بس شكسته دلم نامه خويش را سيه كردم كرم خويش بين گناه مبين تو مكن روز حشر منفعلم از تو دارم اميدوارىها[190] از تو دارم اميدوارىها[190]
2 ـ تفهم
مراد از تفهم ، چشيدن معنا و مفهوم نماز با ذائقه قلب و جان و مغز است ؛ مسئله مفهوم و معناى واقعيتهاى نماز تا اندازهاى كه توان اين فقير اجازه بدهد ، به خواست حضرت مولا در بخش ترجمه و تفسير جملات نماز خواهد آمد . در آن باب روشن خواهد شد كه نماز چيست و همراه با چه واقعيتهاى اصيل و بلندى است و نمازگزار اگر به آن واقعيتها متصل شود چه بهرهها نصيب قلب و جان او مىگردد ، آن چنان كه با تمام هستى خود با زبان حال به پيشگاه مقدس آن جناب عرضه مىدارد:خواهم كه به زير قدمت زار بميرم دانم كه چرا خون مرا زود نريزى من طاقت ناديدن روى تو ندارم خورشيد حياتم به لب بام رسيدست گفتى كه ز رشك تو هلاكند رقيبان چون يار به سر وقت من افتاد هلالى وقت است اگر در قدم يار بميرم[191] هر چند كنى زنده دگر بار بميرم خواهى كه به جان كندن بسيار بميرم مپسند كه در حسرت ديدار بميرم آن بِهْ كه در آن سايه ديوار بميرم من نيز برآنم كه از اين عار بميرم وقت است اگر در قدم يار بميرم[191] وقت است اگر در قدم يار بميرم[191]