گر بشكند سيمرغ جانم دام تن را تا چند چون جغدان در اين ويران نشينم چون باز پر بشكسته در دام علايق يارى كند گر گريه و آه شبانه مرغان آزاد از هواى آب و دانه منزل گرفتند اى فغان دام فتن را بخشم بدين زاغ و زغن باغ و چمن را منزل كنم زندان تنگ ما و من را برد از دل ما چرخ دون ياد وطن را ويران كنم بنيان اين چرخ كهن را منزل گرفتند اى فغان دام فتن را منزل گرفتند اى فغان دام فتن را