بت هواى نفس - عرفان اسلامی جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 5

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ما براى قدرت‏هاى ظالم جهان معنايى جز اين نمى‏توانيم داشته باشيم ؛ قرآن مجيد اينان را ائمه كفر مى‏داند و امام كفر طاغوت و طاغوت صنم يا بت است و پيرو طاغوت و امام كفر ، بت‏پرست و كثيف‏ترين موجود روى زمين است ! !

بت بى‏جان همانند خورشيد ، ماه ، ستاره ، درخت ، پول ، رياست و از همه بدتر هواى نفس و غرائز و شهوات است .

آرى ، انسان وقتى دچار بت بيرونى يا درونى شود از حركت فكرى و روحى باز مانده و در تمام عبادات كه باعث سعادت دنيا و آخرت آدمى است به روى انسان بسته مى‏شود .

اين‏كه به هنگام گرفتار آمدن به پرستش بت‏هاى جاندار و بى‏جان ، يا درونى و بيرونى ، آدمى از همه فضايل مخصوصاً عبادت حق و به خصوص نماز باز مى‏ماند ، جاى ترديد نيست .

بت هواى نفس

ولى در ميان اين‏ها ، بت هواى نفس از همه زيانبارتر و خسارت‏آورتر است و دچار شدن به پرستش هواى نفس و شهوات و غرائز و زيان‏هاى اين پرستش ، مسئله‏اى است كه عميقاً در خور تحقيق است و كتابى جداگانه مى‏خواهد ؛ زيرا به طور قطع مى‏توان گفت : منشأ پرستش بت‏هاى جاندار و بيجان درون خود انسان است .

اين قلب و روح است كه اگر با قواعد عالى الهى و معارف حقّه و قرآن مجيد و بيانات پيامبران و ائمه و اوليا تزكيه نشود ، آدمى دچار بت‏پرستى مى‏گردد و اگر تصفيه شود و با تعاليم الهى زنده گردد ، آدمى را از اسارت بت‏هاى درون و برون حفظ كرده و به اوج كمال مى‏رساند ؛ اما با خواب رفتن دل و افسردگى جان ، وجود آدمى در تنگناى پرستش‏هاى غلط قرار خواهد گرفت و در اين صورت است كه از انسان نبايد توقع نيكى و شرف و فضيلت و انسانيت داشت ؛ چگونه مى‏توان پس از اسارت در بند بت‏پرستى در مدار عبادت و به خصوص نماز كه رمز حريت و آزادى است قرار گرفت ؟ !

خوش‏ترين حال انسان ، حال آزادى و حريت از بت‏هاى درونى و بيرونى است و اين حال به دست نمى‏آيد ، مگر با دنبال كردن خط با عظمت معرفت .

معرفت به اين‏كه در دار وجود ، اصالت از خداست و بقيه موجودات چه غيبى و چه شهودى نمودى بيش نيستند و هيچ كدام اصالت ندارند ، چه رسد به اين‏كه دست وجود خويش را به پرستش سنگ و چوب يا يك ظالم ستمگر يا حيوانى همانند گاو و گوساله آلوده و نجس كند ! !

معرفت به اين‏كه در دار حقيقت فقط و فقط حق مطلب خداست و كل موجودات سايه و تجلى اسما و صفات او هستند و حيثيتى مستقل ندارند .

معرفت به اين‏كه او اگر بخواهد وجود موجود اثر مى‏بخشد و اگر نخواهد از هيچ موجودى ، اثرى ظاهر نمى‏شود .

/ 239