بايد گفت : چرا خداوند مالك همه لحظات است ؟ اختصاص مالكيت به روز جزا براى اين است كه در دنيا به اجازه و اذن خود او نحو مالكيتى براى موجودات زنده هست ، ولى در آخرت جز مالكيت حضرت او مالكيتى حتى مالكيت اعتبارى و نسبى هم وجود ندارد و آدمى هم در برابر عمل خود عكسالعمل مىبيند و آن اين است كه در برابر نيكى انبساط درون و در برابر بدى دچار تازيانه وجدان مىگردد و يا در برابر كار خوب اعتبار اجتماعى كسب كرده و در برابر كار بد ممكن است دچار عقوبت قانون گردد ، ولى اين اجر و عقوبت به طور قطع نسبت به عمل او كامل نيست ، علاوه بر اين چه بسا نيكىها كه به دور از نظر مردمان انجام مىدهد و مزدى نمىبيند و چه بسا اعمالى كه شيطانى است و انجام مىدهد و از عقوبت آن مىگريزد ، بدون شك در برابر اينگونه نيكىها و بدىها جهان ديگرى لازم است تا نيكان به اجر نيكى و بدان به عقوبت بدى برسند .
شما انبيا و امامان و اوليا خدا را از نظر مزد كارشان چه مىگوييد ، آيا آن بزرگواران به مزد آن همه نيكىها و نيكوكارىها و صبرى كه در برابر آزار دشمنان كردند رسيدند ؟
و طاغوتها كه تا لحظه آخر خوش زيستند و خوش مردند ، به عقوبت يك عمل ناپسند خود رسيدند ؟
پس جهانى ديگر لازم است كه به مقتضاى عدل و حكمت حضرت حق برپا شود ، تا همه نيكان و بدان به نتيجه عمل خود برسند و آن روز ، روز دين يعنى روز جزاست و مالك حقيقى و مطلق آن روز خداست :
مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ [446] .
مالك و فرمانرواى روز پاداش و كيفر است .
قرآن مجيد ، متجاوز از هزار آيه درباره تمام شؤون آن روز دارد ، مىتوانيد به كتاب خدا و رواياتى كه در اين زمينه در كتب معتبره حديث آمده مراجعه كنيد .
إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ [447] .
[ پروردگارا ! ] تنها تو را مىپرستيم وتنها از تو كمك مىخواهيم .
عبادت و بندگى مفهوم وسيع و گستردهاى دارد كه خضوع و تواضع در برابر حق و آزادى واقعى ، آزادى از اسارت هوا و طاغوت باطنى و ظاهرى در اين مفهوم قرار گرفته و يا لازمه آن است .
انسان وقتى از بركت انديشه به ربوبيت و مالكيت و رحمت و محبت بىپايان ناظم و مدبر و معمار هستى پى ببرد ، هيچگاه تسليم غير او نمىشود و بند بندگى ديگران را به گردن نمىنهد .
وقتى بداند جز حضرت حق ، وجودى بالاستقلال در عالم وجود و هستى نيست ، چه معنا دارد كه غير او را مورد پرستش قرار دهد ، غير او اگر جماد است عاملى است از عوامل مادى عالم ، اگر حيوان است موجودى است در مسير نظام حيات ، اگر انسان است كه مانند خود تو موجودى محتاج و نيازمند به قدرت بىنهايت در بىنهايت عالم است ، پس مفهومى براى پرستش غير نمىماند و روى آوردن به غير حق يا پرستش جماد و نبات و يا حيوان و يا انسان و يا پيروى از فرمان غير حق ، عين كفر و شرك و كمال پستى و بىشخصيتى است و اين عبادت كه با جمله اياك نعبد در نماز اعلام مىگردد ، عبارت است از به اجرا گذاشتن تمام دستورهاى الهى و پيامبران و امامان و فقيهان كه همه هاديان راهند و كنارهگيرى از محرمات و آنچه خداوند بر انسان نمىپسندد ، باز عين عبادت است كه با همان جمله اعلام مىشود .