براى من با خداوند وقت و حالتى است كه در توان هيچ فرشته مقربى و هيچ پيامبر مرسلى نمىباشد .
آيا اين وقت از اوقات عالم دنيا و آخرت است ؟ يا وقت خلوتگاه قاب قوسين و طرح الكونين است ؟
موسى كليم چهل روز ، صوم موسوى گرفت و به ميقات حق نايل شد و خدا فرمود :
فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً [81] .
پس ميعادگاه پروردگارش به چهل شب پايان گرفت .
با اين وصف به ميقات محمدى نرسد و با دقت احمدى تناسب پيدا نكند ، به موسى در ميعادگاه خطاب رسيد :
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ [82] .
پس كفش خود را از پايت بيفكن .
و آن را به محبت اهل ، تفسير كردند و به رسول ختمى ، امر به حب على شد ، در قلب از اين سر جذوهاى است كه دم از او نزنم ، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل ! !
اى عزيز ! تو نيز به قدر ميسور و مقدار مقدور ، اين وقت مناجات را غنيمت شمار و به آداب قلبيه آن قيام كن و به قلب خود بفهمان كه مايه حيات ابدى اخروى و سرچشمه فضايل نفسانيه و رأس المال كرامات غير متناهيه به مراودت و مؤانست با حق است و مناجات با او به ويژه در نماز كه معجون روحانى ساخته شده با دست جلال حق است و از جميع عبادات جامعتر و كاملتر است ، پس بر اوقات و شرايط آن حتى الامكان محافظت كن و اوقات فضيلت آن را انتخاب نما كه نورانيتى دارد كه در ديگر اوقات نيست .
اشتغالات قلبيه خود را در آن اوقات كم كن ، بلكه قطع كن و اين حاصل شود به اين كه اوقات خود را موظف و معين كنى و براى نماز كه متكفل حيات ابدى توست و قتى خاص تعيين كنى كه در آن وقت كارهاى ديگر نداشته باشى و قلب را تعلّقاتى نباشد و نماز را با امور ديگر مزاحم قرار مده ، تا بتوانى قلب را راحت و حاضر كنى .