آنجناب جواب نوشت اين موضوعى كه براى من نوشتهاى صحيح نيست ؛ زيرا سگ از حيوانات چهار پاست و پارس كننده و داراى ناخنهاى بزرگ است ولى من قامتم موزون ، پوستم روشن ، ناخنم كوتاه و داراى نطق و ضحكم و اين از امتيازات انسان است ، خواجه در جواب آن مرد يك كلمه زشت ننوشت ، به همين خاطر است كه علامه حلى آن بزرگ مرد جهان دانش در اجازهاش براى خواجه نوشت :
شيخ ما خواجه طوسى برترين فرد اهل زمان در علوم عقليه و نقليه است ، در علوم فلسفى و احكام شرعى بر وفق مذهب اماميه داراى تأليفات زيادى است ، شريفترين كسى كه در اين زمان در اخلاق ديدهام اوست ، خداوند قبرش را نورانى كند[324] .
حضرت آيت اللّه العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى از مراجع بزرگ تقليد و مقيم نجف اشرف بود ، از شاگردان آن جناب سه داستان در حلم و بردبارى و كرامت نفسش شنيدهام كه دانستنش براى همه سودمند است .
1 ـ از هندوستان از آن حضرت عالمى فقيه و دانشمندى بصير جهت سرپرستى شيعيان آن سامان درخواست كردند ، سيد يكى از فضلاى نجف را خواست ، براى او اجازه مفصّلى در علم و دانش و فقه و بينش نوشت و از شيعيان آن سامان درخواست كرد كه وجود آن عالم بزرگ را مغتنم بشمارند ، آن عالم متن اجازه را خواند ، سپس با چهرهاى جدّى رو به سيد كرد و گفت : بدان كه من از جانب تو به بلاد هند مىروم اما اگر از من مسئله مرجع تقليد را بپرسند من ديگرى را براى مرجعيت معرفى مىكنم ؛ زيرا شما را اعلم نمىدانم !
سيد با كمال متانت و بردبارى فرمودند ، من شما را جهت تبليغ اسلام و حلال و حرام خدا به هندوستان مىفرستم نه براى تبليغ شخصيت و مرجعيت خودم .