يك قسمت از قرآن مجيد نمايشگر اوصاف و اسماى الهى است كه راه شناخت حضرت او بسته به معرفت اين اوصاف و اسما است كه چون با دقت در آن آيات معرفت حاصل شود به دنبال آن معرفت تواضع قلبى كه همان تسليم در برابر اوست مىآيد و به دنبال تواضع قلبى فروتنى تن كه همان عبوديت و بندگى است تجلى مىكند ، به اين صورت كه چون قلب و يا نفس به حالت تواضع آراسته شود ، چشم و گوش و زبان و دست و پا و شكم و شهوت در مدار اطاعت قرار گرفته و به تمام احكام عبادى و فقهى و اخلاقى و اجتماعى و آخرتى و معنوى سر مىنهد .
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ [329] .
همه ستايشها ويژه خداست كه آسمانها و زمين را آفريد و تاريكىها و روشنى را پديد آورد . [ با اين همه نشانهها كه گواهى بر يكتايى و قدرت اوست ] باز كافران براى پروردگارشان [ بتها و معبودهاى باطل را ]شريك و همتا قرار مىدهند .
آنان كه به انكار حضرت او برخاستهاند و بر حقيقتى كه از هر چيز روشنتر است پرده مىپوشند و هزاران سال است قلوب و مغزهاى عادى را جولانگاه اباطيل و مزخرفات خود كرده ، چرا تاكنون دليل و برهان قانعكنندهاى بر ادعايشان اقامه نكردهاند و اگر اقامه نمودهاند در كدام كتاب و مجله علمى است ؟ ,
من خود كتابهاى اصلى منكران حق را چه آن كتابهايى كه در داخل ممالك اسلامى نوشتهاند و چه در خارج مطالعه كردهام ، آنچه آنان درباره مبدأ عزيز عالم نوشتهاند فقط ادعاى محض است و تاكنون استطاعت و قدرت اثبات آن ادّعا را حتى با يك دليل نداشتهاند و بسيارى از آنان در نوشتههاى خود جز عصبيت و لجبازى چيزى ندارند و سخنى كه عقل و وجدان را آرام و راحت نمايد و به قلب اطمينان دهد نياوردهاند ، بافته مغز عليل را يافته حساب كرده و مرض را سلامت و ظلمت را نور و مرگ را حيات قلمداد نمودهاند و از اين راه به خود و مريدانشان خسارت سنگين زدهاند ، آنان مىگويند :
مبدأ ماده ازلى و يا طبيعت و يا تصادف است و بر اين مدّعا حكمت و برهان و استدلال منطقى تاكنون اقامه نكرده و بعد هم نمىكنند ، بايد به اينان گفت : شما كه بالاخره قائل به مبدأ هستيد ، چرا اسم حقيقى او را كه اللّه است در نوشتهها نمىنويسيد ، اين كه او را بگوييد ماده ازلى يا طبيعت و يا تصادف ، چه دردى از شما و جهان دوا مىكند و كدام مشكل را حل مىكند ؟