عرفان اسلامی

حسین انصاریان

جلد 13 -صفحه : 380/ 184
نمايش فراداده

پس گفت : اى سعدى ! تو نيز سخنى بگوى از آنچه ديده و شنيده‏اى .

گفتم :


  • آن شنيدستى كه در اقصاى غور گفت چشم تنگ دنيا دوست را يا قناعت پر كند يا خاك گور

  • بار سالارى بيفتاد از ستور يا قناعت پر كند يا خاك گور يا قناعت پر كند يا خاك گور

3 ـ موسى عليه‏السلام درويشى را ديد كه از برهنگى به ريگ اندر شده گفت : اى موسى !

دعايى كن ، تا خداوند عزّوجل مرا كفافى دهد كه از بى‏طاقتى به جان آمده‏ام ، موسى عليه‏السلام دعا كرد و رفت ، پس از چند روز كه باز آمد ، او را ديد گرفتار و خلقى انبوه بروى گرد آمده ، حالش پرسيد . گفتند : خمر خورده و عربده كرده و كسى را كشته و اكنون به قصاص او وى را داشته‏اند .


  • آن كه هفت اقليم عالم را نهاد گربه مسكين اگر پر داشتى وان دو شاخ گاو اگر خر داشتى آدمى را نزد خود نگذاشتى

  • هر كسى را هر چه لايق بود داد تخم گنجشك از جهان برداشتى آدمى را نزد خود نگذاشتى آدمى را نزد خود نگذاشتى

موسى عليه‏السلام به حكمت و عدل جهان آفرين اقرار كرد و از تجاسر خويش استغفار .

وَلَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِى الْأَرْضِ .

و اگر خدا روزى را بر بندگانش وسعت دهد ، در زمين سركشى و ستم كنند[339] .